پدر

پدر

پدر، بابا، پاپا یا گاهی دادا، یکی از روابط خانوادگی است که به والد مذکر، چه طبیعی و چه اجتماعی، اطلاق می‌شود. این واژه می‌تواند از جنبه‌های زیست‌شناختی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی تعاریف متفاوتی داشته باشد. از منظر زیست‌شناختی، در پستانداران مانند انسان، وی اسپرم تولید می‌کند که با تخمک ترکیب شده و پس از فرآیند لقاح، رویان یا جنین شکل می‌گیرد. از جنبه اجتماعی، این واژه به مردی اطلاق می‌شود که نقش پدری و محبت پدرانه را ایفا می‌کند. در حال حاضر، تحقیقات زیادی در مورد اهمیت نقش پدر در رشد روانی و اجتماعی فرزندان انجام شده است.

لغت نامه دهخدا

پدر. [ پ ِ دَ ] ( اِ ) ( از پهلوی اَبی تَر ) مردی که از او دیگری بوجود آمده است. باب. والِد. اَب. بابا. اَبَة

فرهنگ معین

(پَ یا پِ دَ ) (اِ. ) ۱ - جاندار نر (به ویژه انسان ) که دارای فرزند است. ۲ - مجازاً بنیانگذار، پدید آورندة چیزی تازه، مثل پدر شعر نو. ۳ - عنوان احترام آمیز و مهرآمیز برای مردان سالخورده. ۴ - بابا، باب، واله.، ~صلواتی نوعی تحسین و تمجید که غالباً بر

فرهنگ عمید

۱. مردی که فرزند داشته باشد.
۲. سرپرست و بزرگ تر خانواده.
* پدربرپدر: پشت درپشت، جدبرجد، اباًعن جد: پدربرپدر پهلوان بوده ام / نگهدار تاج کیان بوده ام (فردوسی: لغت نامه: پدربرپدر ).

فرهنگ فارسی

مردی که فرزندداشته باشد، سرپرست وبزرگترخانواده
( اسم ) ۱- مردی که از او فرزند بوجود آمده است مردی که از او دیگری بوجود آمده بابا باب والد اب. ۲- ( اسم ) آدم ابوالبشر. ۳- ( اسم ) یکی از اقانیم ثلاثه نزد ترسایان اب. ۴- پدرزن ابوالزوجه. جمع: پدران. یا پدران نیاکان اجداد آبائ اسلاف: ( ما بجانب عراق... مشغول گردیم ووی بغزنین.... و طریقی که پدران ما بر آن رفته اند نگاه داشته آید. ) ( بیهقی ) یا پدر اول.(اخ. ) حضرت آدم ابوالبشر. یا پدر بشر. ( اسم ) پدراول یا پدر پدر. یا پدر از کسی در آوردن. سخت او را تنبیه کردن: (حالا پدری ازت در بیاورم که حظ بکنی. ) ( صفت. هدایت ) یا پدرش را بیرون آوردن ( سوزاندن ). او را سخت اذیت کردن پدرش را در آوردن: ( گندم خال توای حور بهشتی طلعت بخدا کز همه عالم پدر آورده برون. ) ( شاطر عباس )
وی پسر پدر اول بود
پدر
پدر

جملاتی از کلمه پدر

بی پدر فرزند پیدا اوکند طفل را در مهد گویا او کند
نمی‌دانم پدر با تو چه بد کرد که خواهی کشتنش در حسرت و درد
روان شد رام زآنجا با دلِ ریش ز سرحد پدر ده روزه ره بیش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم