پاک دل

پاک دل به کسی گفته می‌شود که دلش پاک است؛ یعنی قلب و ذهن او خالی از هرگونه کینه، حسادت، نفرت، بدبینی یا ناپاکی‌های روحی و اخلاقی است. این عبارت نشان‌دهنده فردی است که درونش صاف، بی‌آلایش و سرشار از نیت‌های خوب و پاکیزه است.

فردی که پاک دل توصیف می‌شود، دارای صفات نیکویی مانند صداقت، مهربانی، سادگی، بخشندگی، بی‌ریایی و اعتماد به دیگران است. چنین فردی بدون کینه به دیگران نگاه می‌کند و ذهنش از سوءظن و نیت‌های منفی پاک است.

پاک دلی همچنین به معنای داشتن روحی بی‌غل و غش است که در رفتارهایش انعکاس می‌یابد و دیگران به راحتی می‌توانند به صداقت و خلوص نیت او اعتماد کنند. این ویژگی‌ها باعث می‌شود که فرد پاک دل در روابط اجتماعی محبوب و مورد احترام باشد.

لغت نامه دهخدا

پاکدل. [ دِ ] ( ص مرکب ) آنکه در دل حیله و مکر ندارد.آنکه کینه و حسد ندارد. پاک قلب. صاحب قلب سلیم. مخلص. ناصح الجیب. مقابل ناپاکدل. ( فردوسی ):
چنین گفت کز دین پرستان ما
هم از پاکدل زیردستان ما.فردوسی.که قیدافه پاکدل را بگوی
که جز راستی در زمانه مجوی.فردوسی.اگر شاه دیدی اگر زیردست
وگر پاکدل مرد یزدان پرست.فردوسی.نگه کرد پرسنده بوزرجمهر
بدان مهتر پاکدل خوب چهر.فردوسی.وزان پس چنین گفت با موبدان
که ای پرهنر پاکدل بخردان.فردوسی.چو در بارگه رفت بنشاندند
یکی پاکدل مرد را خواندند.فردوسی.بشد پاکدل تا بخان جهود
همه خانه دیبا و دینار بود.فردوسی.برهمن چنین داد پاسخ بدوی
که ای پاکدل مهتر راز جوی.فردوسی.وزان پس چنین گفت کای بخردان
جهاندیده و پاکدل موبدان.فردوسی.چنین داد پاسخ بدو شهریار
که ای پاکدل موبد رازدار.فردوسی.چنین گفت با موبدان و ردان
که ای پاکدل نامور بخردان.فردوسی.بدان پاکدل گفت بوزرجمهر
که ننمود هرگز بما بخت چهر.فردوسی.چو بشنید گفتار آن بخردان
پسندیده و پاکدل موبدان.فردوسی.که ای شاه گندآوران و ردان
فراوان ترا پاکدل موبدان.فردوسی.بایوان ببردند از آن تنگ جای
بدستوری پاکدل رهنمای.فردوسی.سکندر چنین داد پاسخ بدوی
که ای پاکدل مهتر راستگوی.فردوسی.چو بهرام آذرمهان آن شنید
که آن پاکدل مرد شد ناپدید.فردوسی.بکشتند هشتاد از آن موبدان
پرستنده و پاکدل بخردان.فردوسی.گرفتند یاران برو آفرین
که ای پاکدل خسرو پاکدین.فردوسی.منوچهر فرمود تا برنشست
مرآن پاکدل مرد یزدان پرست.فردوسی.بجستند از آن انجمن هردوان
یکی پاکدل مرد چیره زبان.فردوسی.بجنبیدت آن گوهر بد ز جای
بیفکندی آن پاکدل را ز پای.فردوسی.هر آنکس که دارد ز پروردگان
ز آزاد و ز پاکدل بردگان.

فرهنگ عمید

کسی که کینه، حسد، و گمان بد به دیگری نداشته باشد، آن که دلش از کینه و مکر پاک باشد، پاکیزه دل، خوش قلب.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه در دل حیله و مکر ندارد آنکه کینه و حسد ندارد دلپاک صاف دل پاک قلب پاکیزه دل. مخلص مقابل ناپاکدل.
آنکه در دل حیله و مکر ندارد آنکه کینه و حسد ندارد

فرهنگ اسم ها

اسم: پاکدل (پسر) (فارسی) (تلفظ: pākdel) (فارسی: پاکدل) (انگلیسی: pakdel)
معنی: پاک قلب، صاحب قلب سلیم، مخلص، بی کینه، ( به مجاز ) ویژگی آن که حسد، کینه و گمان درباره ی دیگران ندارد

ویکی واژه

پاک+دل
دل‌پاک. کسی که کینه، حسد، و گمان بد به دیگری نداشته باشد؛ آن‌که دلش از کینه و مکر پاک باشد؛ پاکیزه‌دل؛ خوش‌قلب.

جمله سازی با پاک دل

گفتم‌که من این قصه نگارم به علیخان کش بار خدا پاک دل و نیک سیر کرد
گرفتند یاران برو آفرین که ای پاک دل خسرو پاک دین
در طینت آن پاک دل در خاطر آن پاکدین حاشا خطا حاشا خلل حاشا شرر حاشا فتن
نه چرا از فقر نالم چون خرد فلاح وار تخم صبر اندر زمین پاک دل میکاردم
مردم پاک دل هند به ما درنگرند گر ز تهران کند این چامه به کلکته گذر