عقرب

عقرب

عقرب‌ها موجوداتی از رده بندپایان و خانواده عنکبوتیان هستند. آن‌ها دارای بدنی بخش‌بخش و هشت پا هستند و اغلب در مناطق گرمسیری و نیمه‌گرمسیری زندگی می‌کنند. در برخی از افسانه‌ها و اسطوره‌ها، این موجود به عنوان نگهبان دنیای زیرین یا نماد تغییر و تحول به شمار می‌آید. همچنین، در برخی از فرهنگ‌ها، به عنوان نمادی از خطر و تهدید در نظر گرفته می‌شود.

ویژگی‌ها: این موجودات دارای یک دم بلند و خمیده هستند که در انتهای آن یک نیش وجود دارد. نیش آن‌ها می‌تواند سم داشته باشد که برای شکار طعمه یا دفاع از خود استفاده می‌شود. برخی از گونه‌ها دارای سم بسیار قوی هستند که می‌تواند تأثیرات جدی بر روی سیستم عصبی یا قلبی طعمه داشته باشد.

محل زندگی: این جانوران در مکان‌های خشک و سنگی، زیر سنگ‌ها، درختان و در میان گیاهان زندگی می‌کنند. آن‌ها در محیط‌هایی با دمای بالا و رطوبت کم یافت می‌شوند، که به آن‌ها اجازه می‌دهد به راحتی در شرایط سخت زنده بمانند. این حشرات به طور کلی شب‌زی هستند و در طول روز در مکان‌های پنهان مانند شکاف‌های سنگ‌ها یا زیر خاک مخفی می‌شوند.

خطرات: برخی از گونه‌های این موجودات سمی هستند و نیش آن‌ها می‌تواند برای انسان‌ها خطرناک باشد، به ویژه برای کودکان و افراد با سیستم ایمنی ضعیف. نیش عقرب می‌تواند باعث درد شدید، التهاب و در موارد شدیدتر، مشکلات تنفسی یا حتی مرگ شود. به همین دلیل، شناخت گونه‌های سمی و احتیاط در مناطق زندگی آن‌ها اهمیت زیادی دارد.

در نجوم: این کلمه همچنین نام یک صورت فلکی است که در آسمان شب قابل مشاهده است. این صورت فلکی به شکل یک عقرب ترسیم شده و در زمره صورت‌های فلکی زودیاک قرار دارد. صورت فلکی عقرب به عنوان یک نشانه در علم نجوم و طالع‌بینی مورد توجه قرار می‌گیرد و به شخصیت‌های خاصی در زودیاک نسبت داده می‌شود.

لغت نامه دهخدا

عقرب. [ ع َ رَ ] ( ع اِ ) کژدم. ( منتهی الارب ) ( دهار ). جانورکی است از هوام، زهردار و انواع آن بسیار است. کنیه وی ام عِریَط و ام ساهرة است. عقرب بر نر و ماده آن اطلاق میشود ولی غالباً در ماده بکار میرود و نر آن را عقربان گویند. و ماده را نیز گاهی عقربة نامند. ( از اقرب الموارد ). به عربی اسم کژدم، و آن شیّاله و جرّاره و الوان می باشد، و آنچه در حین حرکت دنباله را بلند دارد شیاله نامند و آنچه دنباله را کشدجراره، و او از شیاله کوچکتر می باشد. و زبون ترین اقسام او سیاه و پردار است، و بهترین او در مداوا زرد شیاله است. ( از تحفه حکیم مؤمن ). به پارسی کژدم خوانند و به یونانی سقرنیوس. بهترین وی نر بود و نشانه نر آن بود که ضعیف و لاغر بود و نیش وی سطبر بود، وماده وی فربه و بزرگ بود و نیش وی باریک بود. ( از اختیارات بدیعی ). به پارسی کژدم را گویند و هندوی پنچهو گوید. ( از تذکره ضریر انطاکی ). کژدم. کزدم. کج دم. دم کژ. شبوة. دم کج. رُشک. ( لغت محلی شوشتر ). ابوفصعل. ام فصعل. ام ساهرة. ام العریط. ام عسان. عتاق الارض. ابونمیلة. ابوعنجل. ( مرصع ). ج، عَقارب. ( اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). و رجوع به کژدم شود.

فرهنگ معین

(عَ قْ رَ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - کژدم، جِ عقارب. ۲ - نام صورتی فلکی در نیم کرة جنوبی آسمان و نام هشتمین برج از بروج دوازده گانه که خورشید در حرکت ظاهری خود، آبان ماه در این برج قرار می گیرد.

فرهنگ عمید

۱. [جمع: عقارب] (زیست شناسی ) جانوری بندپا با چنگال های قوی و نیشی سمّی در انتهای دُم، کژدم.
۲. (نجوم ) هشتمین صورت فلکی منطقةالبروج که در نیمکرۀ جنوبی قرار دارد.
۳. هشتمین برج از برج های دوازده گانه، برابر با آبان، کژدم.

فرهنگ فارسی

صورتی است از منطقه البروج واقع بین میزان وقوس. اطراف و حوالی عقرب از لحاظ وجود ستارگان خوشه یی و ستارگان ابری شکل مخصوصا قابل مطالعه است. بر طبق افسانه های یونانی برج عقرب عقربی بوده که جبار را از قوزک پا گزیده است. جبار صیاد آسمان بوده که بعد از گزیده شدن مرده است. وقتی که صورت جبار در پاییز نمودار میشود برج عقرب ناپدید میگردد و موقعی که عقرب در اوایل تابستان طلوع میکند جبار قبلا در زیر قرار گرفته. بعد از برج عقرب ستون جنوبی کهکشان بچشم میخورد که پهلوی آن برج قوس قرار دارد. این برج از این لحاظ جالب توجه است که در نزدیکی آن دسته های فراوان ستاره های خوشه یی شکل و سحابی قرار گرفته. اهمیت دیگر آن اینست که بعقیده بعضی از ستاره شناسان زمین و کهکشان و منظومه شمسی جزو یکی از مجموعه های سحابی شکل اند که محور آن از پهلوی برج قوس میگذرد. مجموعه ستارگانی که برج قوس را شنان میدهند بشکل کفگیر وارونه ای است و همین علامت مشخص برج قوس است.
( اسم ) کژدم جمع: عقارب.

فرهنگستان زبان و ادب

{Scorpius, Sco, Scorpion} [نجوم] صورت فلکی منطقه البروج، در بین دو صورت قوس و میزان

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عقرب: کژدم / هشتمین برج از برجهای دوازده گانه، بین میزان و قوس می باشد. و از آن به معنای نخست در بابهای طهارت، صلات، حج، تجارت و اطعمه و اشربه سخن گفته اند.
مردار حیوانی که خون جهنده ندارد پاک است. به نظر مشهور، در حکم یاد شده تفاوتی میان انواع جانوران نیست؛ لیکن برخی قدما عقرب و وزغ را استثنا کرده و مردار آن دو را نجس دانسته اند. 
حکم عقرب مرده در چاه
چنانچه عقرب در چاه آب بمیرد، در این که واجب است سه دلو آب از چاه کشیده شود یا یک دلو و یا هیچ یک واجب نیست، اختلاف است 
نوشیدن از اب عقرب مرده در آن
به قول مشهور، نوشیدن مایع و نیز وضو گرفتن و غسل کردن با آبی که عقرب در آن مرده مکروه است.

جملاتی از کلمه عقرب

ز بی‌دردان علاج درد خود جستن بدان ماند که خار از پا برون آرد کسی با نیش عقرب‌ها
«عقرب» به عنوان دشمن مرد عنکبوتی به‌شمار می‌رود، وی بیشتر به صورت عقرب شناخته می‌شد که با ترکیب شدن با سیمبیوت ونوم به ونوم سوم تبدیل شد.
ز بدگویان امان خواهی، ز غیبت پاک کن لب را به از ترک گزیدن نیست افسون مار و عقرب را
احمدشاه بهزاد (زاده ۲۴ عقرب/آبان ۱۳۵۳ در هرات) سیاستمدار افغانستانی و از قوم هزاره است. وی نماینده مردم هرات در دوره‌های پانزدهم و شانزدهم مجلس نمایندگان افغانستان، و از اعضای شورای عالی جنبش روشنایی نیز می‌باشد.
بر زبان و دل چو کج باشد نبخشاید کسی از دم عقرب گره جز سنگ نگشاید کسی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم