شکار

شکار

شکار حیوانات بزرگ و درنده‌ای مانند شیر، ببر و پلنگ، در هر کشور دارای قوانین و مقررات خاصی است و در هر منطقه، گونه‌های خاصی برای آن وجود دارد. در ایران، این عمل بیشتر به عنوان یک فعالیت تفریحی انجام می‌شود، به جز شکار ماهی و استفاده از پر برخی پرندگان یا پوست تعدادی از حیوانات. حیوانات شکاری در ایران در پنج منطقه مختلف یافت می‌شوند: 1- سواحل دریای خزر 2- فلات مرکزی 3- کوه‌های لرستان و کوه کیلویه 4- خوزستان 5- سواحل خلیج فارس و بلوچستان. در سواحل دریای خزر، به دلیل آب و هوای گرم و وجود جنگل‌ها، حیوانات بزرگی مانند ببر، پلنگ و خرس زندگی می‌کنند. همچنین، جانوران کوچک‌تری مانند روباه، شغال، خوک وحشی، گراز، سمور، سگ آبی، سنجاب، خارپشت، خرگوش، گاومیش و گربه وحشی نیز در این منطقه وجود دارند.

لغت نامه دهخدا

شکار. [ ش ِ ] ( اِ )قصد کشتن آدمی مر حیوانی را. ( آنندراج ) ( غیاث ). صیدکردن حیوانی را. ( از یادداشت مؤلف ). صید. قنز. قبض. ( منتهی الارب ). وعد. ( از المنجد ): اصطیاد؛ شکار کردن چیزی را. ( منتهی الارب ). موضوع شکار در جهان امروز دارای اهمیت زیاد است و به شعب مختلف تقسیم میشود:
اولاً - شکار از نظر تجارت، از قبیل پوست و مو وگوشت شکار برای صادرات.
ثانیاً - برای تفریح.
ثالثاً - شکار حیوانات سَبُع و عظیم الجثه مانند شیر و ببر و پلنگ و غیره.
در بیشتر کشورهای جهان پوست حیوانات وحشی و خز و غیره اهمیت فوق العاده ای دارد و در اروپا و آمریکا این اجناس از حیث قیمت با اشیاء تجملی و جواهرات برابری میکنند، و در ایران نیز بااینکه از این حیث در درجه دوم اهمیت قرار دارد ولی باز میتوان تا اندازه ای از آن بهره مند شد بویژه پوست روباه که این جانور در ایران فراوان است و پوست پلنگ که از جنس زیباترین پوست پلنگها میباشد.
برای طیور شکاری نیز در ایران سه منطقه میتوان مشخص کرد: 1- سواحل خلیج فارس 2- سواحل بحر خزر و قسمتی از البرز شمالی 3- فلاتهای مرکزی. عده ای از طیور مدت کمی در ایران زندگی میکنند مانند پرندگان شمالی روسیه که در سرمای سخت زمستان به سواحل دریای خزر می آیند و در اوایل تابستان به محل اصلی خود بازمیگردند. طیور ایران را به دو نوع میتوان تقسیم کرد: 1- طیور اهلی، از قبیل اردک، غاز، مرغ شاخدار،بوقلمون و غیره. 2- طیور وحشی، اول: حلال گوشتها، مانند اردک وحشی، درنا، سیاه سنبلی، بلدرچین، یلوه، هوبره، خروس کولی، کبوتر چاهی، توکا، سار، تیهو، باقرقره، زنگوله بال، کبک، کبک دری، قمری، چکاوک و غیره. دوم: حرام گوشتها، مانند عقاب، باز، طرلان، شاهین، بالابان، لک لک، قوش، قره قوش، قرقی، کرکس، سبزه قبا، هدهد، حواصیل، ماهی خوار و اقسام جغد و موش خوار و غیره.

فرهنگ معین

(ش ) [ په. ] (اِ. ) ۱ - صید، حیوانی که شکار شود. ۲ - (عا. ) ناراحت، رنجیده.

فرهنگ عمید

هر حیوانی که آن را با تیر زده یا با دام می گیرند، حیوان صیدشده، نخجیر، صید.

فرهنگ فارسی

صید، اشکار، هرحیوانی راکه باتیربزنند، صیدشده
( اسم ) ۱ - صید نخجیر. ۲ - هر حیوانی که صید شود. ۳ - هر چیز رایگان مفت. ۴ - یغما غارت. ۵ - لقمه چرب و نرم ۶ - بز کوهی. ۷ - ناراحت.
جمع شکر

فرهنگستان زبان و ادب

{game, game animals} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] حیوانی که برای استفاده از گوشت یا دیگر اندام های آن یا صرفاً به خاطر تفریح شکار می شود متـ. صید

جملاتی از کلمه شکار

گرچه بی‌مهری و مهر خلق عالم با ملوک فرع بی‌لطفی و لطف است آشکارا و نهان
ضد یکدیگر نهاد این هر چهار تا شود اسرار ایشان آشکار
مدتی وا ماند زان ضعف از شکار بی‌نوا ماندند دد از چاشت‌خوار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم