شناسایی

شناسایی در زبان فارسی به معنای تشخیص یا شناختن یک چیز، شخص یا مفهوم خاص است. این واژه به فرایند درک و شناخت ویژگی‌ها، صفات و هویت یک موجود یا پدیده اشاره دارد. این فرایند می‌تواند شامل تحلیل ویژگی‌ها، مقایسه و ارزیابی اطلاعات باشد.

کاربردها:

در علوم و فناوری: در زمینه‌های علمی، این اصطلاح به معنای تشخیص و تعیین هویت موجودات زنده، مواد شیمیایی، یا داده‌ها در تحقیقات علمی و فناوری به کار می‌رود.

در امنیت: در زمینه‌های امنیتی، شناسایی به معنای تشخیص هویت افراد، مانند استفاده از اثر انگشت، چهره‌نگاری یا اطلاعات بیومتریک است.

در روانشناسی: این اصطلاح می‌تواند به فرآیند درک و شناخت شخصیت‌ها، رفتارها و احساسات افراد اشاره داشته باشد.

مفاهیم مرتبط:

واژه‌های مشابهی مانند «تشخیص»، «شناسایی هویت» و «شناسایی ویژگی‌ها» نیز می‌توانند به معنای مشابهی اشاره داشته باشند و به فرآیند درک و شناخت موجودات یا مفاهیم مختلف پرداخته و در زمینه‌های مختلف به کار روند.

لغت نامه دهخدا

شناسایی. [ ش ِ ] ( حامص ) شناسائی. عمل شناختن. وقوف. معرفت. عرف.عرفان. تعریف. علم. شناخت. ( یادداشت مؤلف ). معرفت و علم و آگاهی و دانایی. ( ناظم الاطباء ):
همه در شناسایی اختران
فروگفته احوال گردون در آن.نظامی.شناساییش بر کس نیست دشوار
ولیکن هم به حیرت میکشد کار.نظامی.دمی با حق نبودی چون زنی لاف شناسایی
تمام عمر با خود بودی و نشناختی خود را.وحید قزوینی.- شناسایی دادن؛ خود را معرفی کردن به کسی که خود او را یا کسان او را از پیش می شناخته است. ( یادداشت مؤلف ). خود را به نشانیها شناساندن.
|| اعتراف. اقرار. ( یادداشت مؤلف ). || آشنایی. ( یادداشت مؤلف ) ( ناظم الاطباء ). تعارف. معارفه. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

( ~. ) (حامص. ) ۱ - آگاهی. ۲ - معرفت، علم.

فرهنگ عمید

۱. آشنایی، آگاهی و دانایی.
۲. معرفت.

فرهنگ فارسی

۱ - آشنایی آگاهی. ۲ - معرفت علم.

فرهنگستان زبان و ادب

{identification} [مهندسی مخابرات] فرایند شناخته شدن هستار در شبکه

ویکی واژه

آگاهی.
معرفت، علم.

جملاتی از کلمه شناسایی

کسی برد چو نگه لذت شناسایی که نقش خویش به هر جلوه مضمحل‌ گیرد
بیدل غریب ملک شناسایی خودیم جزماکسی به بیکسی ما نمی‌رسد
چه خیزد ز فضلی که محروم دارد تو را از شناسایی فضل مفضل
هر که را با منش شناخت نبود از شناسایی خداش چه سود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم