دوشه
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
دانشنامه آزاد فارسی
ویکی واژه
جمله سازی با دوشه
امین ملک دوشه قاضی عمید که کرد خدای مایهٔ ترس و امید همچو قضاش
خاک او افسر خورشید، شده این شرفش همه از نور حضور دوشه محتشم است
گشت از صلای موهبتش گوشها گران وز حمل بار مکرمتش دوشها فکار
دوام ملک دوشه باد زیر چتر ملک چنانکه زو ابد آموزد امتداد بقا
تاریخ آن صغیر به مدح دوشه نوشت در این فلک بود متجلی دو آفتاب