یله

در زبان فارسی دری که در افغانستان به کار می‌رود، واژه یله به معنای ول کن است. این عبارت در مکالمات روزمره به‌کار می‌رود و نوعی بار تحقیرآمیز نیز به همراه دارد. به عبارت دیگر، زمانی که کسی می‌گوید یله کو، این احساس را منتقل می‌کند که گویی طرف مقابل طلبکار است و از او خواسته می‌شود که یک موضوع را رها کند یا از آن دست بکشد. این واژه به نوعی بیانگر نارضایتی یا بی‌اعتنایی نسبت به درخواست یا رفتار دیگران است. در واقع، یله به عنوان یک اصطلاح، نه تنها بیانگر درخواست رها کردن یک موضوع، بلکه نشان‌دهنده تنش‌های اجتماعی و احساسی نیز می‌باشد که در تعاملات انسانی رخ می‌دهد. به همین دلیل، استفاده از این واژه ممکن است به رابطه‌ها آسیب بزند و جو را تحت‌الشعاع قرار دهد.

لغت نامه دهخدا

یله. [ ی َل َ / ل ِ ] ( ص ) رهاکرده شده. ( ناظم الاطباء ). رهاکرده، چنانکه گویند اسب را یله کرد؛ یعنی سر داد و رها کرد. ( برهان ). رها. ( فرهنگ جهانگیری ). رهاکرده و مطلق العنان. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). به معنی رهاکرده باشد یعنی سرگذار. ( فرهنگ اوبهی ). سرداده. متخلص. آزاد. مطلق. رها. در صیغه طلاق فارسی گویند: زوجه موکل من ازقید زوجیت یله و رها. ( یادداشت مؤلف )

فرهنگ معین

(یَ لَ یا لِ ) (ص. ) ۱ - رها، ول. ۲ - آزاد. ۳ - هرزه، بیهوده. ۴ - تنها، منفرد. ۵ - کج.

فرهنگ عمید

رها، آزاد، ول، ول شده.
* یله کردن: (مصدر متعدی ) واگذاشتن، رها کردن: گله کرد باید به گیتی یله / تو را چون نباشد ز گیتی گله (فردوسی: ۲/۳۱۸ ).

فرهنگ فارسی

رها، آزاد، ول، ول کرده شده، یله کردن:واگذاشتن
(صفت ) ۱- رها ول. ۲- آزاد. ۳- هرزه بیهوده. ۴ - تنها منفرد. ۵ - کج. یا یلهدادن. لم دادن تکیهدادن به چیزی به نحوی که بدن درحال استراحت کامل قرارگیرد و تمام سنگینی و تعادل بدن روی چیزها که بدان تکیه دادهاند قرار گیرد.

جملاتی از کلمه یله

با حمله قضا نرانی از خویش با حیله ره فلک نبندی
چون فتیله چراغ داغ توراست شعله زن مغز استخوان همه
بحث عقلست این چه عقل آن حیله‌گر تا ضعیفی ره برد آنجا مگر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم