گلیون

لغت نامه دهخدا

گلیون. [ گ َ ] ( اِ ) مخفف انگلیون. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). نوعی از اقمشه هفت رنگ باشد، چنانکه هر هفت رنگ را در آن توان دید و آنرا بوقلمون هم میگویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ).

فرهنگ معین

(گَ ) (اِ. ) بوقلمون، نوعی پارچة هفت رنگ.

فرهنگ فارسی

مخفف (انگلیون ) نوعی از اقمشه هفت رنگ باشد چنانکه هر هفت رنگ را در آن توان دید و آنرا بوقلمون هم میگویند.

ویکی واژه

بوقلمون، نوعی پارچة هفت رنگ.

جمله سازی با گلیون

آرتورو کاستیگلیونی (۱۰ آوریل ۱۸۸۴ در تریسته - ۲۱ ژانویه ۱۹۵۳ میلان) شرح حال نویس و استاد دانشگاه آمریکایی متولد ایتالیا بود.
در زمین هر که باشد، ز آب غصب خاک را چون صحف انگلیون کند
معجزات حکمت موسی با نگلیون دراست او بنوک کلک هر سطری ده انگلیون کند
همیشه تا که بود گوژپشت و سرگردان زرشک رفعت جاهت سپهر انگلیون
بمانی چهره بنما تا نگویند جز او کس صحف انگلیون ندارد