گرفت کلی
ویکی واژه
جمله سازی با گرفت کلی
رحیم باش و قناعت گزین و صابر شو کزین سه مسند پیغمبری گرفت کلیم
رخ تو نسخه خوبی زلاله زار گرفت کلید گلشن حسن از کف بهار گرفت
تا خاص خودم گرفت کلی مینگذارد مرا به من باز
چه میتوان ز پریشان تیرهروز گرفت کلیم دعوی دل را به زلف یار گذاشت