کژی

تعریف عمومی:

کژی به حالتی اشاره دارد که چیزی از مسیر صحیح یا استاندارد خود منحرف شده است. این واژه می‌تواند به رفتار، عمل، فکر، یا حتی اشیاء اشاره کند که از حالت طبیعی یا درست خود خارج شده‌اند.

در اخلاق و رفتار:

در زمینه‌های اخلاقی، کژی به معنای نادرستی یا غیراخلاقی بودن یک عمل است. به عنوان مثال، اگر فردی به اصول اخلاقی پایبند نباشد و اقداماتی انجام دهد که به دیگران آسیب برساند، می‌توان گفت که او در رفتار خود دچار کژی شده است.

در شعر و ادبیات:

در ادبیات و شعر، واژه کژی به مفهوم انحراف از مسیر درست یا نادرست بودن یک عمل یا فکر به کار می‌رود. این مفهوم می‌تواند به نقد اجتماعی و اخلاقی اشاره کند و به بررسی تناقضات انسانی و چالش‌های زندگی بپردازد.

لغت نامه دهخدا

کژی. [ ک َ / ک َژْ ژی ] ( حامص ) ناراستی. کجی. عوج. اعوجاج. ( منتهی الارب ). مقابل استقامت. حُجنَة. حَجَن. مقابل راستی. انحناء. ( ناظم الاطباء ). تکلی. ناراستی اعم از پیچش یا میل و خمیدگی به سویی در اشیاء ثابت یا ناثابت بهنگام حرکت خواه به چپ یا به راست و خواه به پیش یا به پس و خواه به بالا و یا به پائین

فرهنگ عمید

کجی، ناراستی: از کژی افتی به کم و کاستی / از همه غم رستی اگر راستی (نظامی۱: ۷۶ )، بِه گیتی به از راستی پیشه نیست / ز کژی بتر هیچ اندیشه نیست (فردوسی: ۲/۱۵۸ حاشیه ).

فرهنگ فارسی

۱ - کجی نا راستی اعوجاج. ۲ - انحراف. ۳ - دروغ کذب: ( یکی دفتری سازم از راستی که نپذیرد آن کژی و کاستی ).

ویکی واژه

به معنی کجی و انحنا، در شاهنامه تلویحا انسان ناخلف، بد کردار. بَرو تیره شد فرّهٔ ایزدی/ به کژّی گرایید و نابخردی «شاهنامه»

جملاتی از کلمه کژی

بگفتند کین فره ایزدیست نه از راه کژی و نابخردیست
راستی از بس کژی کان شست بود صیدش از هفتاد فرقت شست بود
بگسترد هم پاکی و راستی سوی دیو شد کژی و کاستی
بَلی‌ چنین است که من میگویم، و چنان است که مسلمانان میگویند، مَنْ أَوْفی‌ بِعَهْدِهِ هر که باز سپارد پیمان خود را و راست باز آید آن را، وَ اتَّقی‌ و بپرهیزد از کژی در آن و شکستن آن، فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ (۷۶) خدای دوست دارد پرهیزگاران را.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم