کلمهی «کمتر» در فارسی به معنای اندکتر، کوچکتر، یا در حد و میزان پایینتر نسبت به چیزی دیگر است. این واژه برای بیان کاهش مقدار، کیفیت، اهمیت یا شدت یک چیز نسبت به چیز دیگری به کار میرود. این کلمه میتواند هم به کمیت مادی اشاره داشته باشد، مانند «پول یا زمان کمتر»، و هم به کیفیت یا شدت، مانند «تاثیر یا اهمیت کمتر». از نظر دستوری، این واژه معمولاً صفت یا قید مقایسهای است و در جملات با دو چیز یا حالت مقایسهای کاربرد دارد. این واژه در ادبیات فارسی، مکالمات روزمره و متون علمی و اداری بسیار رایج است و برای نشان دادن برتری کمیت یا کیفیت یک چیز نسبت به دیگری استفاده میشود. علاوه بر این، کمتر با واژههایی مانند «کم»، «اندک» و «ناچیز» هممعنی است، هرچند که کاربرد دقیق آن میتواند بسته به جمله متفاوت باشد. در مکالمه و نوشتار، میتواند بار معنایی نسبی و مقایسهای داشته باشد و برای توصیف کاهش یا نقصان نسبت به حالت طبیعی یا معمولی به کار رود.
کمتر
لغت نامه دهخدا
کمتر. [ ک َ ت َ ] ( ص تفضیلی، ق ) اندک تر. ( ناظم الاطباء ). اقل. اندک تر. ( فرهنگ فارسی معین ):
تو دانی که از هندوان صدهزار
بود پیش من کمتر از یک سوار.فردوسی.صد و بیست رش نیز پهناش بود
که پهناش کمتر ز بالاش بود.فردوسی.اگر چه رهی را تو کمتر نوازی
بپرهیزی از دردسر وز گرانی.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی چ 1 ص 99 ).
رونق پالیز رفت اکنون که بلبل نیم شب
بر سر پالیزبان کمتر زند پالیزبان.ضمیری.مدت خلافت متقی سه سال و یازده ماه بود و به دیگر روایت روزی کمتر. ( مجمل التواریخ ). و از شام به همدان آمد به نزدیک دو هفته کمتر. ( مجمل التواریخ ).
- کمتر آشنا؛ بی وقوف و ناقابل و بی مهارت. ( ناظم الاطباء ).
- کمترخواره؛ آنکه شراب کمتر خورد. کم خور.( فرهنگ نوادر لغات کلیات شمس چ فروزانفر ):
تو کمترخواره ای هشیار می رو
میان کژروان رهوار می رو.مولوی.- کمتر شدن؛ اندک تر شدن. و رجوع به کمتر شود.
- کمتر غبار؛ اندک گرد و خاک. ( ناظم الاطباء ).
|| دون تر و حقیرتر و خوارتر و پست تر و خردتر و پائین تر و فرومایه و ذلیل تر. ( ناظم الاطباء ). کوچکتر. حقیرتر. احقر. خردتر. ( فرهنگ فارسی معین ):
نگین بدخشی بر انگشتری
ز کمتر به کمتر خرد مشتری.ابوشکور.تا کی همی درآیی و گردم همی دوی
حقا که کمتری و فژاگن تری ز پک.دقیقی ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).اگر کمتری تو از ایشان به نعمت
به همت از ایشان فزونی تو دانی.منوچهری.کمتر از شمع نیستی بفروز
گر سرت را جدا کنند به گاز.مسعودسعد.چهار در کرد: یکی باب الشام و یکی باب خوراسان و یکی باب الکوفه و یکی باب البصره... و باب الشام را دری بفرمود و آن از همه کمتر است. ( مجمل التواریخ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). طغرل بک گفت...تا جداگانه باشیم هر کمتری قصد شکستن ما کند و به جمعیت کس بر ما ظفر نیابد. ( راحة الصدور ). به کمتر عالمی تقرب نمودی و دست در هر زاهدی سودی. ( راحة الصدور ).
که شاه ارچه در عرصه زورآور است
چو ضعف آمد از بیدقی کمتر است.( بوستان ).- کمتر شدن؛ حقیرتر و خوارتر شدن:
کسی کو تکبر کند با کسان
فرهنگ عمید
۱. به مقدار یا تعداد اندک تر از دیگری.
۲. (صفت ) [مجاز] کوچک ترین، اندک ترین: کمتر توجهی به من نکرد.
۳. [قدیمی، مجاز] بی ارزش تر، پست تر.
۴. (قید ) [قدیمی] به ندرت.
فرهنگ فارسی
۱ - اندکتر اقل: ( قیاسی نیست کمتر جو قیاس اقترانی را ). ( دیوان کبیر ) ۲ - کوچکتر حقیرتر احقر خردتر. ۳ - نا قصتر. ۴ - نادرتر ندره: ( سر خدمت تو دارم بخرم بلطف و مفروش که چو بنده کمتر افتد بمبارکی غلامی ). ( حافظ )
دانشنامه عمومی
کمتر (رمان). کمتر ( به انگلیسی: Less ) یک رمان طنز کمدی نوشته شده توسط نویسنده آمریکایی اندرو شان گریر است که برای اولین بار در سال ۲۰۱۷ منتشر شده.
این کتاب موضوع های مختلفی مانند روابط عاشقانه، روابط همجنسگرایان، سن و سفر را پوشش داده است.
این رمان در سال ۲۰۱۸ برنده جایزه پولیتزر برای داستان شد. در گزارش این جایزه آسوشیتد پرس به طور تصادفی این رمان با عنوان «بی پروا» نام برد. این کتاب علاوه بر قرار گرفتن در لیست فهرست کتاب های پرفروش نیویورک تایمز، برنده جایزه کتاب شمال کالیفرنیا شد و همچنین فینالیست جایزه ادبی لامدا بود.
ویکی واژه
meno
minore
جمله سازی با کمتر
💡 در سبک مغزان اثر کمتر کند رطل گران نیست هر کس را شعوری، چون شعورش کم شود؟
💡 مکن آزادم از قیدت بیندیش از هلاک من بزندان غمت گر جان دهم دیوانهای کمتر
💡 ذره ئی نیست که خورشید سما نیست درو کمتر از ذره که خورشید سما را نشناخت
💡 کمتر اشارتی ز سر تازیانه ی ات حالی بدل کند بمن خوشگوار تیغ
💡 از طریق شرع بیرون رفتن از گمراهی است کمتر از موری مشو کو ره بهنجار آورد