کرسب، که به معنای کرفس است، نوعی گیاه خوراکی به شمار میآید. این گیاه در منابع مختلف به عنوان یک رستنی مفید معرفی شده است. در متون پزشکی نیز آمده که مصرف کرفس میتواند در پیشگیری از برخی مشکلات مفید باشد. به عنوان مثال، در کتب پزشکی ذکر شده که افرادی که کرفس مصرف کردهاند، در صورت نیش خوردن توسط کژدم، احتمال بهبود بیشتری دارند. همچنین، کرسب به حبهای اشاره دارد که در ماست استفاده میشود و در زبان هندی به آن اجمود گفته میشود. واژههای دیگری مثل کرسف و کرشف نیز به این گیاه اشاره دارند. در مجموع، کرفس نه تنها به عنوان یک سبزی خوراکی، بلکه به عنوان یک عنصر مفید در طب سنتی و غذایی شناخته میشود.
کرسب
لغت نامه دهخدا
کرسب. [ ک َ رَ ] ( اِ ) کرفس است و آن رستنی باشد که خورند. ( برهان ). رجوع به کرفس شود. || حبه ای است که در ماست کرده بخورند و به هندی اجمود گویند و در کتب طبی آمده که هرکه کرفس خورده باشد و کژدم او را بگزد بکشد. ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ).
کرسب.[ ک َ س َ ] ( اِ ) کَرسَف. أسالیون. ( یادداشت مؤلف ). کرسپ. کرسف. کرشف. کرفس.( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرفس و اسالیون شود.
فرهنگ معین
(کَ رَ ) (اِ. ) کرفس.
فرهنگ عمید
=کرفس
دانشنامه عمومی
کرسب روستایی است از توابع بخش دودانگه شهرستان ساری در استان مازندران ایران.
این روستا در دهستان فریم قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته، جمعیت آن ۱۹۷نفر ( ۵۶ خانوار ) بوده است.
ویکی واژه
کرفس.
جمله سازی با کرسب
💡 اسکرسبی یک دهانه برخوردی در ماه است.