کذر

لغت نامه دهخدا

کذر. [ ک َ ذَ ]( ص ) احمق. ابله. نادان. مرد ابله. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(کَ ذَ ) (ص. ) احمق، ابله، نادان.

فرهنگ فارسی

( صفت ) احمق ابله نادان: [ برین شش ره آمد جهان را گذر چنین دان که گفتم ترا ای کذر. ] ( خجست. سرخسس )

ویکی واژه

احمق، ابله، نادان.

جمله سازی با کذر

💡 احمدآباد اتابکی، روستایی از توابع بخش خضرآباد شهرستان اشکذر در استان یزد ایران است.

💡 خاک شو گر مهر ازو داری کز آن خورشید رخ هرکه خاک ره نشد یکذره ره سویش نیافت

💡 ز نور روی تو یکذره تافت بر خورشید بحسن طلعت از آن اشتهار خورشیدست

💡 اتابک، روستایی از توابع بخش خضرآباد شهرستان اشکذر در استان یزد ایران است.

💡 اَشکذَر مرکز شهرستان اشکذر در استان یزد است که در حاشیه کویر مرکزی قرار گرفته است.

💡 دل مست او جان مست او تن هم سرا پا مو بمو در جملهٔ ذرات من یکذره هشیار کو