کجا

کجا یک واژه سوالی در زبان فارسی است که برای پرسش درباره مکان یا محل به کار می‌رود. این واژه برای جستجوی اطلاعات در مورد موقعیت جغرافیایی یا محل قرارگیری چیزی استفاده می‌شود.

کاربردها

پرسش درباره مکان: برای مثال، اگر کسی بپرسد: کجا هستی؟ به معنای در کدام مکان هستی؟ است.

پرسش درباره مقصد: می‌توان از این واژه برای پرسش در مورد مقصد نیز استفاده کرد، مانند: کجا می‌روی؟

لغت نامه دهخدا

کجا. [ ک ُ ] ( ق ) ( از ک ُ ( استفهام ) + جا ) از ادات پرسش است و در مقام سؤال از مکان بکار برند.کدام جا. ( برهان ) ( آنندراج ). کدام جای. کدام مکان. ( یادداشت مؤلف ). کدام موضع. کدام محل. اَین َ. ( ترجمان القرآن ). چه جا. ( فرهنگ فارسی معین )

فرهنگ معین

(کُ ) (ق استفهام، ادات پرسش ) کلمه ای است دال بر استفهام، چه جا، کدام جا.

فرهنگ عمید

۱. کلمۀ استفهام برای پرسش از مکان، کدام محل؟: صلاح کار کجا و من خراب کجا / ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا (حافظ: ۲۰ ).
۲. (قید ) به معنای استفهام انکاری به کار می رود، چه زمانی؟.
۳. (قید ) به صورت مکرر برای بیان دوری دو چیز به کار می رود.
۴. (اسم ) جا، مکان: آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست / هر کجا هست خدایا به سلامت دارش (حافظ: ۵۶۰ ).
۵. (قید ) [قدیمی] چگونه، چطور: مگو که دهر کجا خون خورَد که نیست دهانش / ببین به پشه که زوبین زن است و نیست کیا (خاقانی: ۸ ).
۶. (حرف ) [قدیمی] که: کسی را کجا چون تو کهتر بُوَد / ز دشمن بترسد سبک سر بُوَد (فردوسی۲: ۲/۱۰۷۵ ).
۷. (حرف، قید ) [قدیمی] زیرا: بر افراسیاب این سخن مرگ بود / کجا پشت خویش او بدیشان نمود (فردوسی: ۴/۲۲۳ ).
۸. (حرف، قید ) [قدیمی] چنان که: چنان کرد باغ و لب جویبار / کجا موج خیزد ز دریای قار (فردوسی: ۳/۳۰۴ ).
۹. [قدیمی] چه: به هومان بگفت آن کجا رفته بود / سخن هر چه رستم بدو گفته بود (فردوسی: ۲/۱۸۳ ).

فرهنگ فارسی

کلمه استفهام برای جا، کدام جا، چه جا، چه محل، درچه محل، وبه معنی کی وچه وقت، چطور، چگونه
۱ - کلمه ایست دال بر استفهام چه جا کدام جا: [ بباید شما را کنون گفت راست که آن بی بها اژدها فش کجاست ۲ ] ? - گاهی بجای ( که ) ربط آید: [ نگه کن کجا آفریدون گرد که از پیر ضحاک شاهی ببرد... ]. ۳ - ( موصول ) بمعنی [ که ] آید: [ ز کار آگهان آکهی یافتم بدین آگهی تیز بشتافتم ]. [ کجا از پس پرده پوشیده روی سه پاکیزه داری توای نامجوی. ] ۴ - چگونه چطور: [ ترا چنانکه تویی هر نظر کجابیند ? بقدر دانش خود هر کسی کند ادراک ]. ( حافظ ) ۵ - انکار را رساند کی: [ من کجا این کار را کردم ? ]: [ گر زکوی وصل تو یاد آمدی دل کجا از غم بفریاد آمدی ]. ۶ - آنجا که هر کجا که: [ روان گشت و دل خسته از روز گار همی رفت گریان سوی مرغزار ] [ کجا نامور گاو بر مایه بود که رخشنده بر تنش پیرایه بود ]. یا آن کجا. بحای [ آنچه ] آید: [ بنزد سیاوش خرامید زود برو برشمرد آن کجا رفته بود ]. یا هر آن کجا. هر جا: ( بجز بخدمت تو بنده انتما نکند هران کجا که پژوهش کنند اصل و نژاد ). ( کمال اسماعیل ) یا هر کجا. هر جا: [ هر کجا باشد پیدا یش میکنم ]. [ هر کجا تو با منی من خوشدلم ]. ( مثنوی ) توضیح: ۱ - گاه [ کجا ] را جمع بندند: از کجا ها از چه جایها: [ باز پرسید از کجا ها میرسی کرد از احوال او پرسش بسی ]. ( اسیر هیجی ) توضیح ۲ - برای فرق [ کجا ] و [ کو ]. یا تا کجاها. تا چه اندازه ( زیاد ): [ آرزو ی بوسه در دل خون شود عشاق را گر بگویم چهر. او تا کجا ها ناز کست. ] ( صائب )

ویکی واژه

برای پرسش از مکان بکار می‌رود، کدام محل؟ چه جایی؟ (ق استفهام، ادات پرسش)
کلمه‌ای است دال بر استفهام؛ چه جا، کدام جا.

جملاتی از کلمه کجا

مرا هدیه باید اگر گفت راست ترا رای و راه دبیری کجاست
نظر کردم بتو خوبان بیفتادند از چشمم چو مه دیدم کجا ماند دگر پروای پروینم
ساقیا عقل کجا ماند یا شرم و ادب زان می لعل چو بر مردم شرمنده زنی
از کجا دانیم حال مردم بیدار چیست ما که یک عمری ز اشک چشم در خون خفته‌ایم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم