چشم پوشی

لغت نامه دهخدا

چشم پوشی. [ چ َ / چ ِ ] ( حامص مرکب )ترجمه اغماض. ( آنندراج ). اغماض. ( ناظم الاطباء ). عفو. گذشت. بخشش. رجوع به چشم پوش و چشم پوشیدن شود.

فرهنگ معین

( ~. ) (حامص. ) نادیده گرفتن، بخشیدن.

فرهنگ عمید

نادیده گرفتن جرم و گناه کسی، عفو، اغماض.

فرهنگ فارسی

نادیده گرفتن گناه کسی را اغماض.

ویکی واژه

نادیده گرفتن، بخشیدن.

جمله سازی با چشم پوشی

کلبهٔ ما ساز و برگ چشم پوشیدن نداشت بوریا خواباند پهلویی‌که مژگان‌کرد طرح
چو شمع ای سیدا از هستی خود چشم پوشیدم به یک مژگان زدن بر هم زدم هنگامه خود را
چشم پوشیدیم و برما و من استغنا زدیم از مژه بر هم زدن بر هر دو عالم پا زدیم
تو شمع‌ محفلی تاکی نخواهی چشم پوشیدن برای خواب نازت هرکه هست افسانه‌ای دارد
لب بست و چشم پوشید پیشت رفیق و جان داد در آرزوی حرفی، در حسرت نگاهی
این خیال آباد را نتوان به چشم باز دید چشم پوشیدن زدنیا کار عینک می کند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
متعاقبا
متعاقبا
حلما
حلما
دپارتمان
دپارتمان
پیشه
پیشه