پناد

لغت نامه دهخدا

پناد. [ پ َ ] ( اِ ) بمعنی هوا باشد و آن کره ای است از عناصر اربعه که احاطه آب و زمین کرده است. ( برهان قاطع ). یکی از چهار آخشیج. رجوع به هوا شود.

فرهنگ فارسی

بمعنی هوا باشد

جمله سازی با پناد

فخر عالم ذخر آدم پادشاه هر دو کون ملجاء هر مسلم وکافر پناده هر دوکون
تاوند سار مهر گشد کوی خاک را تا گرد کوی خاک بگردد همی پناد
ارتجک برق دان و تندر رعد باز ینوار جو پناد هوا