پرگزند

پرگزند به معنای پرزیان و پرضرر است و به وضعیتی اشاره دارد که در آن فرد یا گروهی با خسارت، غم، یا آسیب فراوانی مواجه می‌شود. این واژه به نوعی توصیف‌کننده شرایطی است که در آن افراد با مشکلات و چالش‌های جدی روبه‌رو هستند و به شدت تحت تأثیر آن قرار می‌گیرند.

در زمینه‌های مختلف، این واژه به معنای پرآسیب و بلا نیز به کار می‌رود و می‌تواند به شرایطی اشاره کند که در آن فرد یا جامعه‌ای با مصائب و مشکلات جدی مواجه شده است. این واژه معمولاً در موقعیت‌هایی به کار می‌رود که افراد احساس می‌کنند که بار زیادی از غم و اندوه بر دوششان است و نیاز به حمایت و همدلی دارند.

به طور کلی، پرگزند واژه‌ای است که عمق احساسات منفی و دشواری‌ها را به خوبی منتقل می‌کند و می‌تواند در ادبیات و گفتگوها برای بیان شرایط سخت و ناگوار به کار رود. این واژه نه تنها به توصیف مشکلات می‌پردازد، بلکه به نوعی احساس همدردی و همبستگی را نیز در میان افراد ایجاد می‌کند.

لغت نامه دهخدا

پرگزند. [ پ ُ گ َ زَ ] ( ص مرکب ) پرزیان. پرضرر. بسیارغم. بسیاراندوه. پرآسیب. بلا:
همان پرگزندان که نزد تواَند
که تیره شبان اورمزد تواَند
همی داد خواهند تختت بباد
بدان تا نباشی بگیتی تو شاد.فردوسی.بفرمود [ هرمز پسر نوشروان ] تا نامه پندمند
نبشتند نزدیک آن پرگزند [ ساوه شاه ].فردوسی.بگرگین یکی بانگ برزد بلند
که ای بدکنش ریمن پرگزند.فردوسی.چو آید بدان مرز بندش کنید
دل شادمان پرگزندش کنید.فردوسی.سخن رفت چندی ز افسون و بند
ز جادو و آهرمن پرگزند.فردوسی.بدو گفت زین شوم ده پرگزند
کدام است آهرمن زورمند.فردوسی.همه پادشاهی شود پرگزند
اگر شهریاری نباشد بلند.فردوسی.بپرسید دانش کرا سودمند
کدام است بی دانش پرگزند.فردوسی.بسی بسته و پرگزندان بدند
بدین شهر با او بزندان بدند.فردوسی.چنین پرگزندی دلیر و جوان
میان شبستان نوشین روان.فردوسی.گر آری بکف دشمن پرگزند
مکش در زمان بازدارش به بند.اسدی.

فرهنگ عمید

کسی یا چیزی که بسیار آسیب و گزند برساند، پرآسیب، پرزیان: گر آری به کف دشمن پرگزند / مکش درزمان بازدارش به بند (اسدی: ۲۴۳ ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) پر زیان پر ضرر پر آسیب.

جمله سازی با پرگزند

یکی نعره بر لشکرش زد بلند که گیرید این پهلو پرگزند
درختی گرفته به کف پرگزند یکی سنگ پس کرده بر وی به بند
همی موج بر اوج رفته بلند تن کوه از آن موجه‌اش پرگزند
وای که تلخ شد دوا، بر دل پرگزند ما مرگ بود نه زندگی، داروی سودمند ما
بگرگین یکی بانگ برزد بلند که ای بدکنش ریمن پرگزند