وزیدن

کلمه‌ی «وزیدن» در فارسی یکی از افعال پرکاربردی است که بیشتر برای توصیف حرکت هوا یا باد به کار می‌رود. این واژه به معنای حرکت کردن باد، جریان یافتن هوا یا دمیدن نسیم است. وزیدن معمولاً حالتی طبیعی را بیان می‌کند که در آن باد به‌صورت آرام یا شدید در فضا حرکت می‌کند. این فعل می‌تواند تصویری شاعرانه از طبیعت بسازد و در ادبیات فارسی بسیار کاربرد دارد. بسیاری از شاعران از «وزیدن باد» برای القای حس لطافت، تغییر فصل یا گذر زمان بهره برده‌اند. این واژه می‌تواند برای انواع بادها به کار رود؛ مانند وزيدن نسیم صبحگاهی یا وزيدن باد طوفانی. در گفتار روزمره نیز این فعل برای اشاره به آغاز یا ادامه حرکت باد استفاده می‌شود. از نظر معنایی، این کلمه در کنار واژه‌هایی چون «دمیدن»، «جاری شدن هوا» و «وزش» قرار می‌گیرد و یکی از واژه‌های مهم حوزه طبیعت در زبان فارسی به شمار می‌رود.

لغت نامه دهخدا

وزیدن. [ وَ دَ ] ( مص ) هبوب. دمیدن. ( آنندراج ). رفتن باد از جایی به جایی. جنبیدن باد. ( ناظم الاطباء ). آمدن باد. جهش. جستن:
زاغ بیابان گزید خود به بیابان سزید
باد به گل بروزید گل به گل اندر غژید.کسایی.آنک را بر باد خواهی داد دل
یک وزیدن باد از سوی تو بس.عطار.تو دادی بر نخیلات و نباتات
به حکمت باد را حکم وزیدن.عطار.باد گلبوی سحر خوش میوزد خیز ای ندیم
بس که خواهد رفت بر بالای خاک ما نسیم.سعدی.گلبن عیش میدمد ساقی گل عذار کو
باد بهار میوزد باده خوشگوارکو.حافظ.یارب کی آن صبا بوزد کز نسیم آن
گردد شمامه کرمش کارساز من.حافظ. || پراکنده شدن. ( آنندراج ).
- وزیدن بو؛ پراکنده شدن بو. ( آنندراج ):
همه وسواس تمنا همه سودای وصال
میوزد بوی جنون از گل اندیشه ما.سنجر کاشی ( از آنندراج ).|| روییدن گیاه و موی و جز آن. ( ناظم الاطباء ). بالیدن. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(وَ دَ ) [ په. ] (مص ل. ) حرکت کردن باد یا نسیم.

فرهنگ عمید

حرکت کردن باد یا نسیم، برآمدن باد.

فرهنگ فارسی

حرکت کردن بادیانسیم، بر آمدن باد، جنبش هوا
( مصدر ) ۱ - جنبیدن هوا حرکت کردن نسیم و باد: یارب. کی آن صبا بوزد کز نسیم آن گردد شمام. کرمش کار ساز من. ( حافظ ) ۲ - روییدن گیاه موی و جز آن بالیدن.

دانشنامه عمومی

وزیدن ( به انگلیسی: Blew ) آلبوم چندآهنگه و همچنین ترانه ای از نیروانا است که در سال ۱۹۸۹ میلادی منتشر شد.

ویکی واژه

حرکت کردن باد یا نسیم.

جمله سازی با وزیدن

💡 باد صبا باز وزان شد به باغ بر گل و گلزار وزیدن گرفت

💡 باد صرصر چون وزیدن در گرفت هر چنار و عرعر از بن برگرفت

💡 بر زلف تو چون باد وزیدن گیرد از هر طرفی مشک وزیدن گیرد

💡 چو گیرد صرصر محنت وزیدن نباید همچو کاه از جا پریدن

💡 وزیدنِ باد «علت» و تکان خوردن شاخه‌های درخت «معلول» است.