هندسه یکی از شاخههای ریاضیات است که به بررسی شکلها، اندازهها، موقعیتهای نسبی آنها و ویژگیهای فضا میپردازد. ریاضیدانی که در این حوزه فعالیت میکند، هندسهدان نامیده میشود. بهطور مستقل در برخی از تمدنهای باستانی بهعنوان یک دانش عملی در زمینه طول، مساحت و حجم شکل گرفت و بهعنوان یک علم رسمی ریاضی در زمان تالس در غرب بنیانگذاری شد. در قرن سوم پیش از میلاد، اقلیدس هندسه را بهصورت یک سیستم اصولی درآورد و آثار او استانداردی را ایجاد کرد که قرنها مورد استفاده قرار گرفت. ارشمیدس نیز روشهای نوآورانهای برای محاسبه مساحت و حجم ارائه داد که در بسیاری از موارد میتوان آنها را پیشدرآمدی بر حساب انتگرال جدید دانست. دانش اخترشناسی، بهویژه ثبت موقعیت ستارهها و سیارهها بر روی کره آسمان و توصیف روابط حرکتی اجسام آسمانی، تا هزار و پانصد سال بعد منبع بسیاری از پرسشهای هندسی بود. در دنیای کلاسیک، هندسه و اخترشناسی بخشی از کوادریویم بودند که خود زیرمجموعهای از علوم مقدماتی هفتگانه به شمار میرفتند و یادگیری آنها برای هر شهروند آزاد ضروری بود.

هندسه
لغت نامه دهخدا
ستاره شمر نیست از ما کسی
که از هندسه بهره دارد بسی.فردوسی.در چنین ادوات خصوصاً در هندسه آیتی بود. ( تاریخ بیهقی ). و هیچ پادشاه چنین بنا نفرمود و همه به دانش و هندسه خویش ساخت. ( تاریخ بیهقی ).
به علم هندسه سر برکشیده
به سند و هند و اطراف خراسان.ناصرخسرو.جمشید ملک هیأت، خورشید فلک هیبت
یک هندسه رایش معمار همه عالم.خاقانی.گر به زمین افتدی هندسه رای تو
قوس قزح سازدی طاق پل رود زم.خاقانی.ترکیب ها:
- هندسه باز. هندسه تحلیلی. هندسه ترسیمی. هندسه دیفرانسیل. هندسه رقومی. هندسه سینماتیک. هندسه غیراقلیدسی. هندسه فضایی. هندسه مسطحه. هندسه مقدماتی. رجوع به این مدخل ها شود.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
معرفی دستگاه مختصات به دست رنه دکارت و توسعه هم زمان در جبر، مرحله تازه ای را در هندسه آغاز کرد؛ زیرا اشکال هندسی همچون منحنی های رویه ای را می شد به شکل تحلیلی یعنی با توابع و معادلات نمایش داد. این موضوع نقش کلیدی در پیدایش حساب بی نهایت کوچک در سدهٔ هفدهم داشت. علاوه براین نظریه ژرفانمایی نیز نشان داد که در هندسه چیزی بیش از ویژگی های متریک اشکال وجود دارد. نظریه ژرفانمایی بنیان هندسه تصویری را بنا نهاد. موضوع هندسه با مطالعه ساختار ذاتی اجسام هندسی و با شروع از کارهای لئونارد اویلر و گاوس، غنی تر گردید و به پیدایش توپولوژی و هندسه دیفرانسیل انجامید.
در دوران اقلیدس تمایز آشکاری میان فضای فیزیکی و فضای هندسی وجود نداشت. از سدهٔ نوزدهم و کشف هندسه نااقلیدسی مفهوم فضا دستخوش تغییرات اساسی شده است و پرسشی پدید آمده است: کدام فضای هندسی تطابق بیشتری با فضای فیزیکی دارد؟ امروزه باید بین فضای فیزیکی، فضای هندسی ( که در آن هنوز خط و نقطه معانی حسی خود را دارا هستند ) و فضاهای انتزاعی تمایز قائل شد. هندسه معاصر امروز با خمینه ها سر و کار دارد؛ فضاهایی که از فضای اقلیدسی آشنا بسیار انتزاعی تر است. می توان به این فضاها ساختارهایی افزود که بتوانیم در مورد طول در این فضاها صحبت کنیم. هندسه مدرن پیوندهای مستحکمی با فیزیک دارد که به طور نمونه می توان به هندسه شبه ریمانی و نسبیت عام اشاره نمود. یکی از جوانترین نظریه های فیزیکی یعنی نظریه ریسمان نیز حال و هوایی هندسی دارد.
دانشنامه آزاد فارسی
هِندسه (geometry)
انواع حجم های سه بعدی
شاخه ای از ریاضیات، برای بررسی ویژگی های شکل های مسطح (واقع در صفحۀ دوبعدی) یا فضایی (واقع در فضای سه بعدی). این موضوع را به دو نوع اصلی تقسیم می کنند: هندسۀ محضکه نوع سنتی هندسه و تقریباً شامل هندسۀ مسطحه و فضایی مورد بحث در کتاب اصولاقلیدس، ریاضی دان یونانی، است (← اقلیدس)، و هندسۀ تحلیلییا هندسۀ مختصاتیکه در آن مسئله ها را با روش های جبریحل می کنند. نوع سوم، که نوع کاملاً متفاوتی از هندسه است، شامل هندسه های نااقلیدسیاست که با کنارگذاشتن اصل موضوع پنجم اقلیدس، اصل موضوع توازی، شکل گرفته اند. ازجمله هندسه های مهم و مفید جدید هندسۀ دیفرانسیلیاست که با روش های حساب دیفرانسیل و انتگرالبه مطالعۀ منحنی هاو سطح ها می پردازد.هندسۀ محض. عمدتاً با ویژگی های قابل اندازه گیری اشکال سروکار دارد، ازجمله طول، مساحتو زاویه. بنابراین، از لحاظ عملی اهمیت زیادی دارد. انطباق پذیری یا هم نهشتیمفهوم مهمی در هندسۀ اقلیدسی است. دو شکل را انطباق پذیر می گویند، اگر همانند، هم اندازه، و هم مساحت باشند. اگر یکی از دو شکل را به صورت شیء صلبی در نظر بگیریم که بتوان آن را برداشت، حرکت داد، و روی شکل دیگر قرار داد؛ آن گاه اگر دقیقاً بر هم منطبق شوند، آن دو شکل انطباق پذیرند. چند قاعدۀ ساده دربارۀ انطباق پذیری: (۱) دو پاره خط انطباق پذیرند، اگر طول آن ها برابر باشد؛ (۲) دو مثلث انطباق پذیرند، اگر یکی از حالت های زیر برقرار باشد: (الف) اضلاعدو مثلث دوبه دو برابر باشند، (ب) دو ضلع و زاویۀ بین آن ها از یک مثلث با دو ضلع و زاویۀ بین آن ها از مثلث دیگر برابر باشند، و (ج) دو زاویه و ضلع بین آن ها از یک مثلث با دو زاویه و ضلع بین آن ها از مثلث دیگر برابر باشند. (۳) دو چندضلعیانطباق پذیرند، اگر بتوان آن ها را به مثلث هایی تجزیه کرد، به طوری که هر مثلث از یکی بر مثلث متناظر از دیگری انطباق پذیر باشد. مفهوم جابه جایی یک شیء صلبرا برای آزمودن انطباق پذیری آن با شیء دیگر می توان دقیق تر و برحسب حرکت هایا تبدیل های مقدماتی شکل ها بیان کرد: (۱) انتقالکه در آن، همۀ نقاط یک فاصله را در یک جهت روی خط های متوازیطی می کنند؛ (۲) دورانبا یک زاویۀ معیّن حول یک نقطۀ ثابت؛ (۳) تقارن یا قرینه یابیکه مستلزم «پشت وروکردن» شکل است، یعنی حرکتی که شامل خروج از صفحه می شود. حال دو شکل انطباق پذیر با یکدیگرند، اگر یکی از آن ها را بتوان با رشته ای از این حرکت های مقدماتی به دیگری تبدیلکرد. در هندسۀ اقلیدسی، نوع چهارم حرکت را هم بررسی می کنند که عبارت است از تجانس، یعنی بزرگ یا کوچک کردن شکل در همۀ جهات با ضریبی یکسان. اگر شکلی را بتوان با ترکیبی از انتقال، دوران، تقارن، و تجانس به شکل دیگری تبدیل کرد، آن دو شکل متشابه اند. همۀ دایره ها و همۀ مربع هامتشابه اند. دو مثلث متشابه اند، اگر هر زاویه از یکی با زاویه ای از دیگری برابر باشد.
هندسۀ تحلیلی یا هندسۀ مختصاتی. دستگاهی هندسی است که در آن خط های راست، منحنی ها، سطح ها (رویه ها) و کلاً شکل های هندسی با عبارات جبری نشان داده می شوند. در هندسۀ تحلیلی مسطحه) دوبعدی (صفحه را معمولاً با دو محور عمود برهم تعریف می کنند: یکی محور افقی x و دیگری محور قائم y که یکدیگر را در مبدأ O قطع می کنند. هر نقطۀ واقع بر این صفحه را می توان با یک جفت مختصات دکارتینمایش داد که مکان نقطه را بر حسب فاصله اش از محورهای y و x مشخص می کند. این فاصله ها به ترتیب مختصات x و yنقطه اند. در این جا، خط ها و منحنی ها را با معادله هایشان نمایش می دهند. مثلاًy = ۲x + ۱ معادلۀ یک خط راستو y = ۳x۲ + ۲x معادلۀ یک سهمیاست. برای ترسیم نمودار معادله، نقاطی را که مختصاتشان در معادله صادق اند مشخص، و آن ها را به هم وصل می کنند. یکی از مزایای هندسۀ تحلیلی این است که راه حل مسئلۀ هندسی بدون ترسیم و با عملیاتی روی عبارت های جبری به دست می آید. مثلاً، مختصات نقطۀ تقاطع دو خط راست را می توان با یافتن مقادیر یکتای x وyای که در معادلۀ هر دو خط صدق کنند، یعنی با حل دستگاه معادلات متشکل از آن دو، به دست آورد. منحنی هایی که در هندسۀ تحلیلی مقدماتی مطالعه می شوند عبارت اند از مقاطع مخروطی، شامل دایره، بیضی، سهمی، و هذلولی. هر یک از این مقاطع معادلۀ مشخصۀخاصی دارد. هندسه احتمالاً در مصر باستان پدید آمد و نخست برای اندازه گیری زمین هایی به کار می رفت که به سبب طغیان های متناوب رودخانۀ نیل تغییر می کردند. سپس، کاربرد آن به مساحی و دریانوردیهم تسری یافت. نخستین ریاضی دانانی که آثاری از آن ها به جای مانده است عبارت اند از ریاضی دانان یونانی، طالس، فیثاغورس، و اقلیدس. هندسۀ تحلیلی را فیلسوف فرانسوی، رنه دکارت، در قرن ۱۷ ابداع کرد. در قرن ۱۹، کارل فریدریش گاوس، یانوش بویویی، نیکُلای لُباچفسکی، و برنهارد ریمانچندین هندسۀ نااقلیدسی عرضه کردند که مبتنی بر نفی اصل موضوع توازی اقلیدس اند. این اصل معادل با این گزاره است که از نقطه ای خارج یک خط، فقط یک خط می توان به موازات آن رسم کرد. از آن جا که این اصل مانند سایر اصول موضوع هندسۀ اقلیدسی بدیهی به نظر نمی رسید، محل مناقشات فراوان بود و طی قرن ها، ریاضی دانان بسیاری در شرق و غرب بیهوده کوشیدند آن را اثبات و به صورت قضیه از اصول موضوع دیگر استنتاج کنند. در قرن ۱۹، مشخص شد می توان هندسه های دیگری ساخت که به این اصل وابسته نباشند.این هندسه ها بعدها در نظریۀ نسبیتکاربرد یافت.
