هریسه

هریسه

هریسه یک غذای سنتی و خوشمزه ایرانی است که در مراسم‌های خاص و مهمانی‌ها تهیه می‌شود. این غذا از ترکیب گوشت، گندم و ادویه‌جات درست می‌شود و با طعم لذیذ و غنی‌اش، طرفداران زیادی دارد. برای تهیه هریسه، ابتدا گندم را به مدت چند ساعت خیس می‌کنند تا نرم شود. سپس آن را با گوشت (معمولاً گوشت گوسفند یا مرغ) در یک قابلمه بزرگ می‌پزند تا به خوبی پخته و نرم شود.

پس از پخت، مواد را با استفاده از یک مخلوط‌کن یا گوشت‌کوب به خوبی له می‌کنند تا به یک بافت یکدست و کرمی شکل برسند. در این مرحله، می‌توان نمک و ادویه‌جاتی مانند دارچین و زردچوبه را به آن اضافه کرد تا طعم بهتری بگیرد. هریسه با کره یا روغن محلی سرو می‌شود و می‌توان آن را با شکر یا عسل نیز تزئین کرد. این غذا نه تنها خوشمزه است، بلکه به عنوان یک منبع انرژی عالی نیز شناخته می‌شود و در فصل‌های سرد سال بسیار محبوب است.

لغت نامه دهخدا

هریسه. [ هََ س َ / س ِ ] ( اِ ) از اغذیه مشهوره و بهترین حبوبات و لحومی که از آن ترتیب یابد گندم و گوشت مرغ است. ( تحفه حکیم مؤمن ). به معنی هریس که طعامی است از گوشت و حبوبات. ( منتهی الارب ). امروز این طعام عبارت از گندم و گوشت است که مهرا کنند چنانکه به قوام عسل و مانند آن آید و گندم و گوشت آن از یکدیگر تمیز داده نشود. ( یادداشت به خط مؤلف ):
چو شد کشته دیگی هریسه بپخت
برید آتش از هیزم نیم سخت.فردوسی.گاوان را هریسه ساز و گوسپندان را زیربای مزعفر. ( اسرارالتوحید ). دعوتی با تکلف ساخته بودند و هریسه نهاده. ( تاریخ بیهقی ).
اگرت خواب نگیرد ز بهر چاشت شبی
که در تنور نهندت هریسه یا عدسی.ناصرخسرو.مرهم جان و دل ماست هریسه روغن
برو ای خادم چالاک به تعجیل بیار.بسحاق اطعمه.ترکیب ها:
- هریسه پز. هریسه کردن. هریسه گر. رجوع به این ترکیبات شود.

فرهنگ معین

(هَ سَ ) [ ع. هریسة ] (اِ. ) هلیم (حلیم ) غذایی تهیه شده از گوشت و گندم پخته شده و لِه شده.

فرهنگ عمید

= حلیم۱

فرهنگ فارسی

توضیح درالنواردر آمده: ((دان. خردشده بوسیل. مهراس پیش از آنکه پختهشود وچون پختهشودهریسهنامند. ) )

ویکی واژه

هلیم (حلیم)
هریسة
غذایی تهیه شده از گوشت و گندم پخته شده و لِه شده.
آش حلیم

جمله سازی با هریسه

آن دیگ لب شکستهٔ صابون پزی ز من آن چمچهٔ هریسه و حلوا از آن تو
پدرت ز جنت آمد، ز بلای گندمی دو چو هوای جنتستت، تو هریسه خوار چونی؟
چوپیه و دنبه گدازان شود ز آتش جوع کسی هریسه چو پیش از غروب ننهادست
نواله داشت در بر نان ز هر سوی هریسه داشت در سر خوان زهر سوی
چو شد کشته دیگی هریسه بپخت برند آتش از هیزم نیم‌سخت
چون هریسه گشته آنجا فرق نیست نیست فرقی کاندر آنجا غرق نیست
درد و جوعی است در دلم صوفی هست طاس هریسه درمانم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت استخاره کن استخاره کن فال راز فال راز