نگاه داری

لغت نامه دهخدا

نگاه داری. [ ن ِ ] ( حامص مرکب ) محافظت. پاسبانی. ( ناظم الاطباء ). حفظ. حراست. نگه داشت. ( یادداشت مؤلف ). || پرورش. ( ناظم الاطباء ). مواظبت. ( فرهنگ فارسی معین ). مراقبت. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نگاه داری کردن و نگه داری کردن شود.

فرهنگ معین

( ~. ) (حامص. ) ۱ - محافظت، حراست. ۲ - مواظبت، توجه دقیق.

فرهنگ عمید

= نگهداری

فرهنگ فارسی

۱ - محافظت حراست. ۲ - مواظبت.

جمله سازی با نگاه داری

💡 و گفت: روغن نگاه دارید تا عقلتان زیادت شود که هرگز خدای را هیچ دلی ناقص عقل درنیافته است.

💡 بدیدم، اینها به‌پای خویش به‌گورستان آمده‌اند. مثال‌های مرا نگاه دارید و شتاب مکنید.

💡 کلر آزاد باقی‌مانده استخر حداقل ۲ تا ۵/۱ میلی‌گرم در آب باشد مقادیر کمتر از این میزان ممکن است عواملی از قبیل کریپتوسپوریدیوم را از بین نبرد. مرتباً محیط استخر را تمیز نگاه دارید و آب آن را به دفعات کافی تعویض و تخلیه نمائید. آب استخر را جهت وجود باکتری‌های کلی فرم و پسودوموناس کنترل کنید، این دو می‌توانند شاخص‌های مناسبی جهت سنجش میزان کارایی سیستم‌های ضدعفونی‌کننده و بهداشت آب باشند.

💡 مردی مقبل است کار او بالا گیرد او را و کرگان را نگاه دارید و چون او بیدار شود مرا بیدار کنید.