نژند

کلمه نژند در زبان فارسی به معنای غمگین، ناراحت یا افسرده است و به حالتی اشاره دارد که فرد در آن احساس اندوه یا ناامیدی می‌کند. این واژه برای توصیف احساسات منفی و وضعیت روحی نامساعد به کار می‌رود.

به طور کلی، «نژند» می‌تواند به معانی زیر نیز اشاره داشته باشد:

افسرده: حالتی که فرد به دلیل مشکلات یا ناکامی‌ها دچار احساس ناامیدی و یأس شده است.

ناراحت: احساس غم و اندوه ناشی از یک واقعه یا تجربه منفی.

دلتنگ: حالتی که فرد از فقدان یا دوری از چیزی یا کسی احساس ناراحتی می‌کند.

در ادبیات فارسی، این واژه می‌تواند به توصیف شخصیت‌هایی بپردازد که در مواجهه با مشکلات یا ناکامی‌ها دچار غم و اندوه شده‌اند. همچنین، این واژه می‌تواند در شعر و نثر به عنوان نمادی از احساسات عمیق انسانی و تجربه‌های تلخ زندگی به کار رود.

لغت نامه دهخدا

نژند. [ ن ِ / ن َ ژَ ] ( ص ) اندوهگین. ( غیاث اللغات ) ( جهانگیری ) ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). غمناک. ( لغت فرس اسدی ) ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ). افسرده. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( جهانگیری ). پژمرده. فرومانده. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ نظام ) ( لغت فرس اسدی ). غمگین چهره. ( لغت فرس اسدی ) ( فرهنگ نظام ). غمگین. ( ناظم الاطباء ). فرمگن. فرمگین. دلگیر. مهموم. غمنده

فرهنگ معین

(نَ یا نِ ژَ ) (ص. ) ۱ - مهیب و سهمگین. ۲ - افسرده، اندوهگین. ۳ - خشمگین. ۴ - پست.

فرهنگ فارسی

اندوهگین، افسرده، پژمرده، سرگشته، خشمگین
( صفت ) ۱ - اندوهگین غمناک افسرده: پیرمردی ام معیل وبارکش روز وشب دردشت باشم خارکش... شهریارش گفت: ای پیرنژند. نرخ کن تازردهم خارت بچند? ( منطق الطیر.چا.دکترگوهرین ۲ ) ۹۶ - پژمرده.۳ - سرگشته فرومانده. ۴ - خشمگین غضبناک.۵ - پست زبون: بخاک اندرافگندخوارونژند فرود آمدودست کردش ببند. ( شا.بخ.۸۶۵:۳ )

جملاتی از کلمه نژند

چنین گفت کان کو ز کار بزرگ بیفتد بماند نژند وسترگ
سال و مه از حسرت نادیدن دیدار تو بود جان من نژند و بود جسم من فکار
او چو سرپوش نمود از زبر طشت بلند سر پرخون پدر دید و بیفتاد نژند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم