ننگ

کلمه ننگ در زبان فارسی به معنای شرم، عیب یا ننگ و عار به کار می‌رود. هنگام استفاده از این واژه در جملات، باید توجه داشته باشید که جمله شما مفهوم روشنی را منتقل کند. برای تفکیک جملات یا کلمات، از ویرگول، نقطه یا سایر نشانه‌ها بهره ببرید تا خوانایی متن افزایش یابد. این واژه معمولاً بار معنایی منفی دارد و ممکن است در متونی که به مسائل اجتماعی یا فرهنگی می‌پردازند، احساس ناخوشایندی ایجاد کند. بنابراین در انتخاب واژه‌ها باید دقت کنید. می‌توانید از واژه‌هایی مانند شرم، عار یا نقص به عنوان هم‌معنی یا در ترکیب با این واژه استفاده کنید تا تنوع لحن و بیان را به متن اضافه کنید. در شعر و ادبیات،این کلمه می‌تواند به عنوان یک عنصر بیانی قوی به کار رود و در این زمینه، توجه به عواطف و احساسات حاکم بر متن از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

لغت نامه دهخدا

ننگ. [ ن َ ] ( اِ ) شرم. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). حیا. ( آنندراج ). خجلت. ( فرهنگ فارسی معین ). عار. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( منتهی الارب ). شرم دائم که آدمی را افتد برای ارتکاب کاری بد، چه آن خود مرتکب شده باشد یاکسان و بستگان او. عاره. عوار. آر. سرشکستگی. ( یادداشت مؤلف ). سرافکندگی. خجالت. شرمندگی

فرهنگ معین

(نَ ) [ په. ] (اِ. ) ۱ - آبرو، حرمت. ۲ - بد - نامی، بی آبرویی.

فرهنگ عمید

۱. احساس حقارت از انجام عملی ناشایست، شرمساری.
۲. (صفت ) [قدیمی] موجب شرمساری و سرافکندگی.
۳. (اسم مصدر ) [مجاز] زشتی، رسوایی، بی آبرویی.

فرهنگ فارسی

ننگ آور، بدنام، شت
( اسم ) ۱- بدنامی بی آبرویی عار: بگریز ای میر اجل از ننگ ما ازننگ ما زیرا نمیدانی شدن همرنگ ما همرنگ ما. ( دیوان کبیر۲ ) ۷:۱- حرمت آبرو.۳- شهرت آوازه مقابل ننگ عار: همی نام باید که ماند نه ننگ برین مرکز ماه و پرگار تنگ. ( شا.بخ.۱۸۳۷:۷ ) یا نام و ننگ.شهرت و آبرو: وعار و شنار هزیمت بی جنگ رابنام و ننگ چندین ساله خویش راه داده.۴- شرم خجلت.یا روز نام و ننگ.روز.یا روز ننگ و نبرد.روز.

ویکی واژه

آبرو، حرمت.
بد - نامی، بی آبرویی.

جملاتی از کلمه ننگ

ننگ همه عاشقانست خسرو مپسند سفال در خزینه
ازین ننگ برگشت و آمد به راه گرازان و پویان به نزدیک شاه
روز هیجا که صلح جنگ شود نام بد دل ز بیم ننگ شود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم