نقیع
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. آب سرد و گوارا.
فرهنگ فارسی
ویکی واژه
آب ایستاده.
آب سرد و گوارا.
آب میوة خشک که آن را خیسانیده باشند.
شیر خال
م
بانگ و فریاد.
شرابی که از مویز سازند.
جمله سازی با نقیع
ایا خفته در خوابگاه بقیع جگر تفته از تاب زهر نقیع
دیروز به کام از تو مرا شهد و شکر بود امروز به کام دگران سم نقیع است
به وقت فرصت آن بی حیا ز سم نقیع تو را شهید نمود و، خلاص شد ز حزن
و من یک جار صل افعوان فلیس بعادم سما نقیعا