بود شاهی در جُهودان ظلمساز دشمنِ عیسی و نصرانی گُداز
آن شیشه که مرغ طرب بزم مسیحاست پیش آر که زد مرغ چو نصرانی مولو
چنان دان که از قوم نصرانیان چلیپا کسی جکسه ی باز کرد
راند او را جانب نصرانیان کرد در دعوت شروع او بعد از آن
صفای خاطر اوگاه معرفت بِِبَرَد کدورت از دل نصرانی و مَجُوس و یهود
با چنین نادره اسلام خوش آن شرک قدیم نسبتی نیست به هم ناصب و نصرانی را