نشیب

نشیب ریشه‌ای عمیق در زبان‌های ایرانی دارد، چنانکه در اوستا با صورت نیخشوئپه و در زبان پهلوی با شکل‌هایی نظیر «نَ (َیَ) شپ» و «نَ (َیَ) شپیتن» (به معنای فرود آمدن) ثبت شده است. دگرگونی‌های آوایی این واژه در زبان‌های منطقه نیز مشهود است؛ به عنوان مثال، در پهلوی به صورت «نیشپک» (به معنای غروب خورشید و ماه) و در پازند به شکل نیشوه دیده می‌شود. در زبان کردی نیز معادل‌هایی نظیر سرنشیو به معنای برگشته یا سر به پایین، نشوو، نشیو به معنای نشیب تپه، شیو به معنای دره و نشه ئو برای این مفهوم به کار رفته‌اند که نشان‌دهندهٔ گستردگی مفهومی این ریشه در طول تاریخ و جغرافیای زبان فارسی و زبان‌های هم‌خانوادهٔ آن است.

در زبان فارسی، نشیب دارای معانی اصلی مرتبط با وضعیت فیزیکی و ارتفاع است. این واژه به معنای پستی به کار رفته و در لغت‌نامه‌های معتبری چون آنندراج، ناظم الاطباء و غیاث اللغات ذکر شده است. کاربرد اصلی آن در تقابل با فراز است و به هر گونه سرازیری، گودی، یا فرودگاه اطلاق می‌شود. این مفهوم، که در یادداشت‌های مؤلفین به عنوان شیب و گودی نیز تفسیر شده، نشان‌دهندهٔ ویژگی اساسی آن یعنی حرکت از ارتفاع به سمت پایین است.

لغت نامه دهخدا

نشیب. [ ن ِ / ن َ ] ( ص، اِ ) اوستا: نیخشوئپه، پهلوی: نَ ( َیَ ) شپ، نَ ( َیَ ) شپیتن ( فرود شدن )، پهلوی: نیشپک ( غروب [ آفتاب و ماه ] )، پازند: نیشوه، برای وهژه ( بهیزک )، کردی: سرنشیو ( برگشته،[ سر به پائین ] )، نیز کردی نشوو، نشیو ( نشیب یک تپه )، شیو ( دره )، نشیو ( پائین )، نشه ئو ( دره ). ( از حاشیه برهان چ معین ). || پستی. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ). فرود. ضد فراز. سرازیری. ( از ناظم الاطباء ). شیب. گودی. ( یادداشت مؤلف ):
شیب تو با فراز و فراز تو با نشیب
فرزند آدمی به تو اندر به شیب و تیب.رودکی.خروشان و جوشان و دل پرنهیب
برافراز سر برکشید از نشیب.فردوسی.نباید نهادن دل اندر فریب
که هست از پس هر فرازی نشیب.فردوسی.نشیبهاش چو چنگالهای شیردرشت
فرازهاش چو پشت نهنگ ناهموار.فرخی.پهن ور دشتی نشیبش توده ریگ روان
سهمگین راهی فرازش ریزه سنگ سیاه.فرخی.چون کلنگان از هوا آهنگ او سوی نشیب
چون پلنگان از نشیب آهنگ او سوی فراز.منوچهری.آب کار عدو افتاد ز بالا به نشیب
هیچ آبی زنشیبی سوی بالا نشود.منوچهری.آب رونده به نشیب از فراز
ابر شتابنده به سوی سماست.ناصرخسرو.می شتابد چو سیل سوی نشیب
خلق سوی نشاط و لهو و لباس.ناصرخسرو.نشیب و توده وبالا همه خاموش و بی جنبش
چو قومی هر یکی مدهوش و درمانده به سودائی.ناصرخسرو.که آید پس هر نشیبی فرازی
که باشد پس هر فراقی وصالی.ابوالفرج رونی.و جمله پشته ها و نشیب و افراز آن ولایت به غله کارند. ( فارسنامه ابن بلخی ص 144 ). در فراز و نشیب آن لختی پوئیدم. ( کلیله و دمنه ).
آن عقل که برد نام بالایش
سر چون سر خامه در نشیبش بین.خاقانی.خدای از هر نشیب و هر فرازی
نپوشیده ست بر من هیچ رازی.نظامی.سعدیا از روی تحقیق این سخن نشنیده ای
هر نشیبی را فراز و هر فرازی را نشیب.سعدی.چو سیل اندرآمد به هول و نهیب
فتاد از بلندی به سر در نشیب.سعدی.اجل ناگهت بگسلاندرکیب

فرهنگ معین

(نَ ) [ په. ] (اِ. ) سرازیری، پستی.

فرهنگ عمید

۱. زمین پست و سرازیر.
۲. (صفت ) پست.
۳. (اسم مصدر ) پستی، سرازیری، پایین.

فرهنگ فارسی

پستی، سرازیری، مین پست وسرازیر، پایین
۱ - ( اسم ) سرازیری مقابل فراز: کس نبیند فرو شده به نشیب هرکه را خواجه برکشد به فراز. ( فرخی.عبد.۲ ) ۲٠۳ - ( صفت ) زمین پست.
دهی است از دهستان مرکزی بخش صفی آباد شهرستان سبزوار در ۲٠ هزار گزی شمال شرقی صفی آباد در منطق. کوهستانی معتدل هوائی است واقع است و آبش از قنات محصولش غلات و پنبه و زیره و میوه ها شغل اهالی زراعت است.

دانشنامه عمومی

نَشیب، روستایی است از توابع بخش مشکان و در شهرستان خوشاب استان خراسان رضوی ایران.
این روستا در دهستان یام قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۳۰۸ نفر ( ۸۰ خانوار ) بوده است.

ویکی واژه

سرازیری، پستی.

جمله سازی با نشیب

مرکب تو همچو آب و آتش است و خاک و باد در نشیب و در فراز و در درنگ و در شتاب
در بنی‌آدم چونان که صوابست خطاست کو ز خاک است و همه خاک نشیبست و فراز
چشم جان روشن و بیناست ز نزدیک و ز دور پای اندیشه روان است بر افراز و نشیب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال قهوه فال قهوه فال راز فال راز فال کارت فال کارت