نامسکون

لغت نامه دهخدا

نامسکون. [ م َ ] ( ص مرکب ) غیرمسکون. که در آن کسی سکنی ̍ نگرفته است. متروک. || ناآباد. ویران. ویرانه. نامعمور. بایر.

فرهنگ فارسی

۱ - جایی که سکنه نداردمقابل مسکون. ۲ - ویران بایر.

جمله سازی با نامسکون

سپید مهره چواندر دمند بهررحیل چهار گردد این هر سه ربع نامسکون