مواخات

مواخات به معنای دوستی و برادر شدن است و به نوعی رابطه نزدیک و صمیمی بین افراد اشاره دارد. این واژه در زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی به کار می‌رود و به مفهوم ایجاد پیوندهای عمیق و متقابل بین دو یا چند نفر اشاره دارد. مواخات می‌تواند به معنای داشتن دوستی و برادری با کسی باشد که به نوعی احساس نزدیکی، همدلی و حمایت متقابل را در بر دارد. این رابطه می‌تواند فراتر از دوستی‌های معمولی باشد و شامل احساس مسئولیت و تعهد نسبت به یکدیگر شود. در تاریخ اسلام، به ویژه در زمان پیامبر اسلام (ص)، مفهوم مواخات به عنوان یک اصل مهم در ایجاد روابط اجتماعی و همبستگی میان مسلمانان مطرح شده است. در این زمینه، پیامبر (ص) بین مهاجرین و انصار مواخات برقرار کرد که به معنای ایجاد پیوندهای برادری و دوستی عمیق بین این دو گروه بود.

لغت نامه دهخدا

مؤاخات. [ م ُ آ ] ( ع مص، اِمص ) مواخات.با هم برادری داشتن. ( غیاث ). رجوع به مواخات شود.
مواخات. [ م ُ ] ( ع مص، اِمص ) مؤاخات. مؤاخاة. برادری کردن و برادر گرفتن کسی را. ( غیاث ) ( آنندراج ). برادری و برادری گرفتگی و اخوت. ( ناظم الاطباء ). اخاء. اخاوت. وخاء. محالفه. برادر شدن. برادری. برادر گرفتن کسی را. صیغه برادری با کسی خواندن. ( از یادداشت مؤلف ). و رجوع به مؤاخاة شود.
- روز مواخات؛ روزی که در حضور حضرت رسول ( ص ) هر یک از مسلمانان مسلمان دیگری رابه برادری خود برگزید و حضرت پیغمبر حضرت علی را:
بی نظیر و ملی آن بود در امت که نبود
مر نبی را بجز او روز مواخات نظیر.ناصرخسرو ( دیوان چ دانشگاه ص 219 ).|| دوستی. دوست شدن. دوست صمیمی گردیدن با کس. دوستی صمیم. ( ناظم الاطباء ). دوستی کردن. باکسی دوستی و برادری داشتن. ( یادداشت مؤلف ): اکنون اگر میسر گردد باز گوی داستان دوستان یکدل و کیفیت موالات و افتتاح مواخات ایشان. ( کلیله و دمنه ). و بدین تحفظ و تیقظ اعتقاد من در موالات و مواخات تو صافی تر شد. ( کلیله و دمنه ). میان ایشان مواخات مؤکد رفت. ( تاریخ جهانگشای جوینی ). او نیز از سر صدق موالات و خلوص مواخات در خدمت لوای میمون او روان شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 192 ). طریق مراسلت و مکاتبت موالات و مواخات پیش گرفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 75 ).سوابق مصافات او به لواحق مواخات و موالات معمور گردانید. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 395 ). شما راست از جانب ما مواسات و مواخات و مناصحت. ( ترجمه تاریخ قم ص 251 ). || ( در اصطلاح بدیع ) مراعاةالنظیر. رجوع به مراعاةالنظیر شود.
مؤاخاة. [ م ُ آ ] ( ع مص ) برادر یا دوست گردیدن کسی را.( از اقرب الموارد ). برادر گرفتن کسی را و دوست شدن.( ناظم الاطباء ). برادر و دوست شدن. ( منتهی الارب ). باکسی برادری گرفتن. ( المصادر زوزنی ). با کسی برادری کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به مواخات شود.

فرهنگ معین

(مُ ) [ ع. مؤاخاة ] (مص ل. ) برادری، دوستی و برادری.

فرهنگ فارسی

دوست و برادر شدن، دوستی و برادری، باکسی دوستی وبرادری داشتن
( مصدر ) باکسی دوستی و برادری داشتن: اکنون اگر میسر گردد بازگوی داستان دوستان یک دل و کیفیت موالات و افتتاح مواخات ایشان...
با هم برادری داشتن.

جمله سازی با مواخات

باز عرب رحم و مواسات داشت دوستی و مهر و مواخات داشت
بی‌نظیر و ملی آن بود در امت که نبود مر نبی را به جز او روز مواخات نظیر
صلح و انصاف و مواسات و مواخات تمام چار، رکن است که معمار تو بنیاد کند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال انگلیسی فال انگلیسی فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت