مشگل

لغت نامه دهخدا

مشگل. [ م َ گ ُ ]( ص، اِ ) دزد و راهزن را گویند، و به این معنی بجای حرف ثانی نون هم آمده است. ( برهان ) ( آنندراج ). دزد و راهزن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

دزد و راهزن را گویند و به این معنی بجای حرف ثانی نون هم آمده است.

جمله سازی با مشگل

💡 من بمهر و او بکین مایل و زین مشگلتر آنک سر گرانی آن سبکروح از سئآمت می کند

💡 روزی آید کان پری با من نشیند روبرو از وصالش مشگلم مایل به آسانی شود

💡 خاکم به باد رفت و غبارم ز جا نخاست معمار من طبیعت مشگل پسند کیست

💡 طریقی مشگل و کاری شگرف است دلم ز اندیشهٔ این‌، خون گرفته‌ست

💡 ز پیچ و تاب راه عشق اندر وادی حیرت مرا افتاده مشکلها تو ای مشگل گشا بگشا