مشفق

کلمه مشفق در زبان فارسی به معنای کسی است که دلسوز، مهربان و نیکوکار باشد. این واژه به ویژگی‌های شخصیتی اشاره دارد که در آن فرد به دیگران محبت و توجه نشان می‌دهد و برای رفاه و خوشحالی دیگران تلاش می‌کند.

ویژگی‌های این افراد عبارتند از:

مهربانی: فرد مشفق معمولاً با دیگران با محبت و لطافت رفتار می‌کند و سعی می‌کند احساسات آن‌ها را درک کند.

دلسوزی: این افراد به مشکلات و نیازهای دیگران توجه دارند و در تلاش‌اند تا به آن‌ها کمک کنند.

حمایت: مشفق بودن به معنای حمایت از دیگران در زمان‌های سخت و دشوار است.

به عنوان اسم:

مشفق همچنین به عنوان یک اسم پسرانه در فرهنگ فارسی استفاده می‌شود. این اسم به معنای دلسوز و مهربان است و می‌تواند نشان‌دهنده ویژگی‌های مثبت و نیکو در شخصیت فرد باشد.

معادلات و مترادف‌ها:

مترادف‌ها: دلسوز، مهربان، نیکوکار، خیرخواه.

معادل‌ها در زبان‌های دیگر: در انگلیسی: compassionate ،kind-hearted ،benevolent.

متضادها: بی‌توجه و خودخواه.

لغت نامه دهخدا

مشفق. [ م ُ ف ِ ] ( ع ص ) مهربان و نصیحت گر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مهربانی کننده. ( آنندراج ) ( غیاث ).خیرخواه: باش از برای رعیت پدر مشفق. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 213 ). چنان نمود که وی امروز ناصح تر و مشفق تر بندگانست. ( تاریخ بیهقی ). لاجرم حقهای آن پیر مشفق نگاه داریم. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 360 ).
گه سیاه آید بر تو فلک داهی
گه تو را مشفق و یاری ده و یار آید.ناصرخسرو.مشفق ترزیردستان آن است که در رسانیدن نصیحت مبالغت واجب بیند. ( کلیله و دمنه ). شتر گفت بیار ای یار مشفق. ( کلیله و دمنه ). و اگر مشفقی باشد که این ترتیب بداند کردن مال بسیار آنجا حاصل گردد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 14 ).
دادار جهان مشفق هر کار تو بادا
کو را ابدالدهر جهاندار تو بایی.خاقانی.مشفق پدر، مرید پسر به بود که نخل
بر تن کمر بخدمت خرما برافکند.خاقانی.مشفق ترین هواخواهان آن است که... ( سندبادنامه ). شواهد سرایر ناصحان مشفق... هر لحظه مستحکمتر است. ( سندبادنامه ص 10 ).
من غم تو میخورم تو غم مخور
بر تو من مشفق ترم از صد پدر.مولوی.مشفق و مهربان خوش طبع و شیرین زبان. ( گلستان ).
از همگان بی نیاز و بر همه مشفق
از همه عالم نهان وبر همه پیدا.سعدی.|| ترسان و مرد بیمناک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ترسنده بر کسی. ( آنندراج ).
مشفق. [ م ُ ش َف ْ ف َ ] ( ع ص ) دهش کم و قلیل. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(مُ فِ ) [ ع. ] (اِفا. ) مهربان، مهربانی کننده.

فرهنگ عمید

دل سوز، مهربان.

فرهنگ فارسی

مهربانی کننده، دلسوزومهربان
۱- ( اسم ) مهربانی کننده. ۲ - ( صفت ) مهربان دلسوز: هر گاه در مصالح ملک تاملی رود وبمخلصی مشفق وناصحی مهربان و دوستی امین و چاکری وفادار محتاج گردم...
دهش کم و قلیل

فرهنگ اسم ها

اسم: مشفق (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: mošfeq) (فارسی: مشفق) (انگلیسی: moshfegh)
معنی: مهربان، دلسوز، مهربانی کننده

جملاتی از کلمه مشفق

بدو گفتم ای نازنین یار مشفق ازین ره منه بر دل خویش باری
ای ناصح مشفق تو برو در غم خود باش ما گر بد و گر خوب همانیم که هستیم
مشفقی نیست که گوید به نزاری خاموش چیست این وسوسه یکباره شدی سودایی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم