مخاطب

مخاطب

مخاطب در زبان فارسی به فردی اطلاق می‌شود که مورد خطاب قرار گرفته و گیرنده پیام است. به بیان دیگر، مخاطب کسی است که در یک فرآیند ارتباطی، پیام یا محتوایی برای او ارسال می‌شود. این پیام می‌تواند از طریق گفتار، نوشتار، رسانه‌های جمعی، تبلیغات یا هر نوع وسیله ارتباطی دیگری منتقل شود. در واقع، مخاطب هدف اصلی ارتباط‌گر است و تلاش می‌کند تا با برقراری ارتباط مؤثر، پیام خود را به او برساند. بنابراین، شناخت مخاطب، ویژگی‌ها و نیازهای او، نقش حیاتی در موفقیت هر ارتباطی ایفا می‌کند.

لغت نامه دهخدا

مخاطب. [ م ُ طِ ] ( ع ص ) روبروسخن گوینده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). خطاب کننده و روبرو سخن گوینده. ( ناظم الاطباء ). || خشم و عتاب کننده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || آنکه نام می برد و لقب می نهد دیگری را. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).
مخاطب. [ م ُ طَ ] ( ع ص ) کسی که به وی سخن گفته شود. ( غیاث ) ( آنندراج ). خطاب کرده شده و آنکه در روی به وی سخن می گویند و آنکه به وی سخن گفته شود. ( ناظم الاطباء ). || ( در اصطلاح صرفی ) مقابل متکلم. طرف خطاب. آنکه سخن متکلم را رویاروی استماع می کند. آنکه روی سخن گوینده به سوی اوست. مقابل مغایب. آنکه گوینده بدو خطاب کند. || نام و لقب کرده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ). نام برده شده ولقب گذاشته شده. ( ناظم الاطباء ). || خشم و عتاب کرده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مُ طَ ) [ ع. ] (اِمف. ) کسی که با او سخن می گویند.

فرهنگ عمید

کسی که دیگری با او سخن می گوید، طرف خطاب و صحبت.

فرهنگ فارسی

طرف خطاب، طرف صحبت، کسی که دیگری بااوسخن می گوید
( اسم ) ۱- روبرو سخن گوینده. ۲- خشم وعتاب کننده جمع: مخاطبین.

فرهنگستان زبان و ادب

{addressee} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] شخص یا سامانه ای که پیام برایش ارسال می شود
[مهندسی مخابرات] ← مخاطب تماس

دانشنامه عمومی

مخاطب به شخصی گفته می شود که اخبار رسانه ی مورد نظر را دنبال کند.
به عبارت دیگر مخاطب رپ فارسی کسی است که اخبار رپ فارسی را دنبال کند.
مخاطب رسانه ای به طور کلی به کسی گفته می شود که اخبار رسانه یا خواننده ی مورد نظر خود را دنبال کند.
مخاطب رسانه های جمعی، اغلب جز به صورت پراکنده و غیرمستقیم، قابل مشاهده نیست.
پژوهش ها در حوزه های گوناگون، می توانند صدا و دیدگاه مخاطبان را بازتاب دهند یا از طرف آنان سخن بگویند. با مخاطب پژوهی، می توان فعالیت های خود را تاحدودی در راستای خدمت به مخاطبان قرار داد.

ویکی واژه

interlocutore
utente
کسی که با او سخن می‌گویند.

جمله سازی با مخاطب

نجات داد ز طوفان شها ولای تواش وگرنه نوح مخاطب لقد هلک می‌رفت
ای مخاطب از حق به یا علی خطبه های حق از تو منجلی
از اینره چونکه از حق شده مخاطب تو گفتی ما الهین ایم و غالب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال رابطه فال رابطه فال سنجش فال سنجش فال فنجان فال فنجان