محابات

محابات

محابات از ریشه «حبو» در زبان عربی گرفته شده که به معنای هدیه و بخشش است. محابات معانی مختلفی وجود دارد از جمله:

  • جانبداری و طرفداری بی‌جا: مهم‌ترین معنای محابات، طرفداری و جانبداری از کسی یا چیزی بدون در نظر گرفتن عدالت و انصاف است. این به معنای ترجیح دادن کسی بر دیگران به دلایلی غیر از شایستگی و استحقاق است.
  • میل به ناحق کردن: محابات همچنین به معنای تمایل به انجام کاری ناعادلانه و غیرمنصفانه به نفع کسی یا چیزی است.
  • ملاحظه و احتیاط بیش از حد: در برخی موارد، محابات به معنای ملاحظه و احتیاط بیش از حد نسبت به کسی یا چیزی است که ممکن است منجر به نادیده گرفتن حقوق دیگران شود.
  • بخشش و هدیه در معاملات (بیع محابات):در اصطلاحات فقهی و حقوقی، «بیع محابات» به معامله‌ای گفته می‌شود که در آن، کالا به قیمتی کمتر از قیمت واقعی یا بیشتر از قیمت بازار فروخته یا خریداری می‌شود. این نوع معامله، نوعی بخشش و هدیه به طرف مقابل محسوب می‌شود.

لغت نامه دهخدا

محابات. [ م ُ ] ( ع مص ) محابا. محاباة. رجوع به محابا و محاباة شود.
- محابات کردن؛ ترسیدن.
- || کوتاهی و سهل انگاری کردن. فروگذاشتن: اگر محاباتی کند جانش برفت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 118 ).
- || ملاحظه و طرفداری و جانبداری کردن.
محاباة. [ م ُ ] ( ع مص ) حباء. یاری دادن کسی را. ( از منتهی الارب ). نصرت و مدد کردن. یاری کردن. اعانت. || صلح و نگهداشت. محابا. ( آنندراج ). || عطاکردن بی پاداش و منت. || با کسی به عطا دادن نبرد نمودن. ( منتهی الارب ). معارضه کردن در بخشش. ( از آنندراج ). || تنگ گیری کردن در معامله.( منتهی الارب ). سختگیری کردن در معامله. ( از ناظم الاطباء ). || میل کردن به کسی. ( از منتهی الارب ). منحرف شدن از عدل و میل به ناحق کردن. || جانب داری و طرفداری کردن. || فروگذاشت کردن. ( منتهی الارب ). سهل البیعی. سخت گیری نکردن درمعامله. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( از اقرب الموارد ). || در اصطلاح فقه، چیزی راکمتر از قیمت حقیقی عالماً فروختن و یا به زیادتر از قیمت عالماً خریدن. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || در اصطلاح بلغاء عبارت است از گفتن چیزی مثل چیزی که دیگری گفته باشد خواه آن چیز وزن شعر باشد و یا قافیه و یا ردیفی و یا صنعتی. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || یا آنکه دو کس برای امتحان طبع خود و یا با التماس دیگری بگویند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).
محاباة. [ م ُ ] ( ع اِ ) پوست و تفاله تمر هندی: محاباة الحتی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مُ ) [ ع. محاباة. ] ۱ - (مص ل. ) یاری کردن. ۲ - طرفداری کردن از کسی، جانبداری کردن بر خلاف عدالت. ۳ - منحرف شدن از عدل، میل به ناحق کردن. ۴ - کسی را مخصوص خود کردن، ویژة خویش ساختن. احتیاط کردن، ملاحظه کردن. ۵ - (اِمص. ) یاری، طرفداری از کسی

جملاتی از کلمه محابات

اینست محابات یکی شعر سنائی ایام چو تو دلبر طناز نیابد
محابات بدمستی از مردمی‌ست که هر نکته‌یی نشترِ کژدمی است
این است محابات یکی شعر معزی آن شب که مرا بود می وصل به کف بر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم