کلمهی «مجهز» در فارسی به کسی یا چیزی گفته میشود که وسایل، ابزار یا امکانات لازم برای انجام کاری را در اختیار دارد. این واژه نشاندهنده آماده بودن و داشتن تجهیزات کافی برای یک هدف خاص است. برای مثال، یک بیمارستان مجهز دارای دستگاهها و امکانات پزشکی لازم برای درمان بیماران است. یک خودرو مجهز ممکن است شامل ایربگ، سیستم ترمز پیشرفته، تهویه و دیگر ابزارهای ایمنی باشد. مجهز بودن میتواند در انسانها نیز به مهارت، دانش و ابزار مورد نیاز اشاره کند. در محیطهای کاری، داشتن تجهیزات مناسب باعث افزایش کارایی و ایمنی میشود. این صفت معمولاً معنای مثبت دارد و نشاندهنده آمادگی و توانایی کامل است. از نظر معنایی، با واژههایی مانند آماده، آمادهسازیشده، مسلح و توانمند هممعنی است. در مکالمات روزمره، این کلمه برای توصیف وسایل، محیطها و افراد استفاده میشود. در کل، این واژه به معنای دارا بودن تمام ابزارها و امکانات مورد نیاز برای عملکرد موفق است.
مجهز
لغت نامه دهخدا
مجهز. [ م ُ ج َهَْ هََ ] ( ع ص ) تجهیزشده. آماده شده. مهیا. || فرستاده شده. ( ناظم الاطباء ).
مجهز. [ م ُ ج َهَْ هَِ ] ( ع ص ) سازنده جهاز عروس و مرده و مسافر و غازی و مانند آن. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). کسی که تجهیز می کند عروس و مسافر و مرده را. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کسی که مال التجاره فاخر به تجار دیگر دهد و روانه سفر کند. ( از اقرب الموارد ). کسی که بازرگانان را با جهاز یعنی متاع فاخر روانه سفر می کند یا خود با آن سفرمی نماید. ( از محیط المحیط ). و رجوع به مجاهز شود.
مجهز. [ م ُ هَِ ] ( ع ص ) موت مجهز؛ مرگ شتاب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مرگ سریع. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ معین
(مُ جَ هِّ ) [ ع. ] (اِفا. ) مهیا کنندة اسباب، تجهیزکننده.
(مُ جَ هَّ ) [ ع. ] (اِمف. ) تجهیز شده، آماده.
فرهنگ عمید
دارای امکانات و وسایل لازم، تجهیزشده، آماده، مهیا، آماده شده.
فرهنگ فارسی
تجهیزشده، آماده، مهیا، آماده شده
( اسم ) مهیا کنند. اسباب تجهیز کننده.
مرگ شتاب
ویکی واژه
تجهیز شده، آماده.
مهیا کنندة اسباب، تجهیزکننده.
جمله سازی با مجهز
💡 زهی رأی ترا دولت مؤید زهی جیش ترا نصرة مجهز
💡 چو رای او مجهز گشت و عزم او مصمم شد یکی را کرد شورستان یکی را کرد خاکستر