مجرب

مجرب به معنای کارآزموده و باتجربه است، این واژه به افرادی اطلاق می‌شود که در یک زمینه خاص، تجربه و مهارت کافی دارند و توانسته‌اند از طریق تجربیات خود به دانش و بینش عمیق‌تری دست یابند. مجرب بودن معمولاً به معنای توانایی در انجام کارها و مواجهه با چالش‌ها به شکل مؤثر و کارآمد است.

افراد مجرب در حرفه‌ها و زمینه‌های مختلف، به دلیل دانش عملی و نظری که از تجربیات گذشته خود کسب کرده‌اند، به عنوان مشاوران و راهنمایان معتبر شناخته می‌شوند. این ویژگی می‌تواند در محیط‌های کاری، آموزشی و اجتماعی بسیار ارزشمند باشد، زیرا افراد مجرب می‌توانند به دیگران کمک کنند تا از اشتباهات و چالش‌های خود درس بگیرند و به بهبود عملکرد و نتایج دست یابند.

لغت نامه دهخدا

مجرب. [ م ُ ج َرْ رَ ] ( ع ص ) مرد آزموده. ( منتهی الارب ). آزموده و مرد آزموده. ( آنندراج ). مرد کارآزموده. مردی که کار وی راآزموده و استوار کرده باشد. ( ناظم الاطباء ). کارکشته. کرده کار. کار افتاده. کاردیده. کار آزموده. ورزیده با آزمون. تجربه کار. پر تجربه.با تجربه. استوار خرد و به تجربه. پخته. جهاندیده. سرد و گرم چشیده. مدرب. حنیک. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ):
ولیکن اوستادان مجرب
چنین گفتند در کتب اوایل.منوچهری.تجربت کردم و دانا شدم از کار تو من
تا مجرب نشود مردم دانا نشود.منوچهری.اکنون نگاه باید کرد در کفایت این عبدالغفار دبیر بخرد مجرب در نگاهداشت مصالح این امیرزاده. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 133 ).
ما را به فتح مژده همی داد
آن راستگو خروس مجرب.مسعودسعد.تا چون راهی دراز ببریدم در بلاد اهواز رسیدم. مسکنی دیدم مرتب و ساکنانی یافتم مهذب و مجرب. ( مقامات حمیدی ).
که دانند اهل تجارب که بهتر
مجرب به هر حال از نامجرب.کمال الدین اسماعیل.- نامجرب؛ نا آزموده. بی تجربه:
که دانند اهل تجارب که بهتر
مجرب به هرحال از نامجرب.کمال الدین اسماعیل.- امثال:
من جرب المجرب حلت به الندامة.
نظیر آزموده را آزمودن خطاست. ( امثال و حکم ص 1740 ):
گفتم وفا نداری گفتا که آزمودی
من جرب المجرب حلت به الندامه.سنائی ( از امثال و حکم ).هر چند آزمودم از وی نبود سودم
من جرب المجرب حلت به الندامه.حافظ ( از امثال و حکم ).|| زیرک و قابل. || آزموده و تجربه شده. هر چیز آزموده شده. ( ناظم الاطباء ). آزموده شده؛ این دوا مجرب است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || ( اِ ) شیر بیشه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شیر درنده. ( آنندراج ).
مجرب. [ م ُ ج َرْ رِ ] ( ع ص ) دانای کارها. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). مرد آزماینده امور و دانای آنها. || آزماینده و تجربه کننده. ( ناظم الاطباء ). آزمایشگر. آزماینده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
مجرب. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) صاحب شتران گرگین. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(مُ جَ رَّ ) [ ع. ] (اِمف. ) کارآزموده، باتجربه.

فرهنگ عمید

۱. آزموده، تجربه شده.
۲. مردکار آزموده.

فرهنگ فارسی

آزموده، تجربه شده، مردکار آزموده
( اسم ) آزماینده تجربه کننده جمع: مجربین.
صاحب شتران گیرگین

جمله سازی با مجرب

نشود مهر تو از دل به جفاهای پیاپی نرود سوز تو از جان به دعاهای مجرب
امامزاده عیسی‌بن‌احمد در سمت غربی کوی مصلی در شهر همدان قرار دارد. بنای اولیهٔ آن احتمالاً در زمان شاه طهماسب اول ۹۳۰-۹۸۴ هجری قمری ساخته شده است. صریح آن چوبی با خانه‌بندی مربع ساده است و زیارتگاهی مجرب است.
تجربة الجود اگر نویسد کلکش گنج گهر بخشد این خطی است مجرب
مجرب شدست این که باری سرانجام ز گل زخم خاری و از مل خماری
تیغش همه چون باد خزان بود مجرب در ریختن برگ رزان غیر مرتب
جکسون و جونز می‌خواستند برای قطعهٔ «بزن به چاک» یک موسیقی راک که تمام انواع را پوشش دهد بسازند به همین علت هفته‌ها به دنبال گیتاریستی مجرب بودند تا با او ترانه را بسازند. سرانجام ادی ون هیلن از گروه موسیقی راک ون هیلن به عنوان گزینهٔ مناسب انتخاب شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال ورق فال ورق فال امروز فال امروز فال نوستراداموس فال نوستراداموس