مبدء

لغت نامه دهخدا

مبدء. [ م ُ دِءْ ] ( ع ص ) صیغه اسم فاعل از باب افعال بمعنی آغاز کننده و آشکارکننده و آفریننده. ( غیاث ) ( آنندراج ). آفریننده نخست بار، نامی از نامهای خدای تعالی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به مبدی شود:
به مکتب جبروت و به علم القرآن
به مبدء ملکوت و به مبدع الارباب.خاقانی.- مبدء فیاض؛ آغاز کننده بسیار فیض رسان، و از این مراد حق تعالی باشد. ( آنندراج ).
مبدء.[ م ُ دَءْ ] ( ع اِ ) صیغه اسم ظرف از باب افعال بمعنی محل آغاز کردن و جای آشکار کردن و از این لفظ در هر سه وضع مذکور گاهی ذات حق تعالی مراد باشد و در صورت ظرفیت بمعنی مطلع غزل و قصیده نیز می آید. ( غیاث ) ( آنندراج ). || ( ص ) اسم مفعول از «ابداء». آغاز شده و آشکار شده.

فرهنگ معین

(مُ دِ ) (اِفا. ) ۱ - آغاز کننده. ۲ - آشکار کننده.
(مُ دَ ) (اِمف. ) ۱ - آغاز شده. ۲ - آشکار شده.

جمله سازی با مبدء

💡 حق تعالی که مبدء اشیاست پیش هر کس ز نور او جانهاست

💡 مبدء و منتهای جمله شمار وحدت آمد ز اندک و بسیار

💡 آن هویت که مبدء اشیاست بی کم و کاست بینی از چپ و راست

💡 اینقالب ضعیف نیاز نیازمند این چار عنصر است مرا مبدء و مآل

💡 دیدم که دل است مبدء هر فیضی برگشتم وطالب دل خویش شدم

💡 از پدر گفتن اصل بود مراد نفس کلی که مبدء است و معاد

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
پهن یعنی چه؟
پهن یعنی چه؟
اسرع وقت یعنی چه؟
اسرع وقت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز