مبتنی

کلمه مبتنی به معنای بر اساس یا وابسته به یک موضوع خاص است. هنگامی که می‌گوییم چیزی مبتنی بر چیزی دیگر است، منظور این است که آن چیز بر اساس آن موضوع شکل گرفته یا از آن نشأت می‌گیرد. به عبارتی دیگر، واژه مبتنی به عنوان یک صفت، نشان‌دهنده پیوند و ارتباط یک مفهوم با مفهوم دیگر است. این ارتباط می‌تواند در زمینه‌های مختلفی همچون علم، هنر، فلسفه و حتی زندگی روزمره مشهود باشد. به این ترتیب، زمانی که ما از چیزی به عنوان مبتنی یاد می‌کنیم، در واقع در حال اشاره به پایه‌گذاری یا بنیان‌گذاری آن مفهوم بر اساس یک منبع یا اصل خاص هستیم. این نوع ارتباطات در تحلیل‌های علمی و اجتماعی بسیار حائز اهمیت هستند و می‌توانند به درک عمیق‌تری از موضوعات کمک کنند.

لغت نامه دهخدا

مبتنی. [ م ُ ت َ نا ] ( ع ص ) بنا برکرده شده. ( آنندراج ). اسم مفعول از «ابتناء»، بنا کرده شده. مبنی. دکتر خیام پور آرد: «ابتنی » مانند مجرد خود که «بنی » باشد متعدی است. «فیومی » گوید: و بنیت البیت و غیره ابنیه و ابتنیته، فانبنی مثل «بعثته فانبعث » و بنابراین وقتی که «مبتنی » بجای «مبنی » استعمال می شود باید آن را به صیغه اسم مفعول یعنی به فتح نون و الف آخر خواند، نه به صیغه اسم فاعل یعنی به کسر نون و یاء آخر، ولی معمولاً این نکته را رعایت نکنند و آن را به صیغه اسم فاعل خوانند چنانکه گویند: «مبتنی بر اینکه...» یعنی «مبنی بر اینکه...». ( نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال اول شماره 10 ). و رجوع به ماده بعد شود.
مبتنی. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) بناکننده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). برآورنده خانه. ( از منتهی الارب ). || آن که سبب بناکردن میگردد. ( ناظم الاطباء ). || بناشونده. ( آنندراج ). || بنا کرده شده و برپا شده و افراشته شده. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به ماده قبل شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ ) [ ع. ] ۱ - (اِفا. ) بنا کننده. ۲ - (ص. ) وابسته به چیزی.

فرهنگ عمید

بناشده.

فرهنگ فارسی

بناکننده، ساخته ووابسته بچیزی
(اسم ) ۱ - بنا کننده. ۲ - بنا شونده.
بنا کننده

ویکی واژه

مبتنی (جمع مبتنی‌ها)
بنا کننده.
وابسته به چیزی.
بُنا کننده.

جمله سازی با مبتنی

منبعث جمله از مشیت اوست مبتنی بر کمال حکومت اوست
سر به سر ز اقتضای فهم ردی مبتنی بر قواعد عددی
درجات رفیع در دو سرا مبتنی بر عمل فتاد تو را