ماندن

ماندن غذا در سر دل به معنای باقی ماندن مواد غذایی در معده و عدم هضم صحیح آن است. این وضعیت معمولاً به دلیل پرخوری، مصرف غذاهای سنگین یا چرب و همچنین استرس ایجاد می‌شود.

زمانی که غذا به درستی هضم نمی‌شود، فرد ممکن است احساس سنگینی، نفخ یا ناراحتی کند. برای جلوگیری از این مشکل، توصیه می‌شود وعده‌های غذایی را به تدریج و با آرامش مصرف کرد. همچنین، نوشیدن آب کافی و ورزش منظم می‌تواند به بهبود هضم و کاهش احساس ماندن غذا در معده کمک کند.

در صورت بروز مکرر این مشکل، مشاوره با پزشک توصیه می‌شود. این موضوع می‌تواند نشانه‌ای از اختلالات گوارشی باشد.

لغت نامه دهخدا

ماندن. [ دَ ] ( مص ) توقف کردن. ( ناظم الاطباء ). توقف کردن. درنگ کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). ایرانی باستان، من. پهلوی، ماندن. پارسی باستان و اوستا، من ( انتظار کشیدن ). پهلوی، مانیشتن، مانیشن. پازند، ماندن. ارمنی، منام ( ماندن، انتظار کشیدن، خدمت کردن ). لاتینی، منئو. یونانی، منو. کردی، مائین ( ماندن )... ( حاشیه برهان چ معین ): خراد برزین و بزرگ دبیر او را گفتند که ای ملک بی این سپاه چه ماندی که جنگ نتوانی کردن و می بینی که همه سپاه از تو بشدند. ( ترجمه طبری بلعمی )

فرهنگ معین

(دَ ) [ په. ] ۱ - (مص ل. ) اقامت کردن. ۲ - عقب افتادن. ۳ - درمانده و ناتوان شدن. ۴ - شبیه بودن، مانند بودن. ۵ - تعجب کردن. ۶ - شکیبیدن، صبر کردن. ۷ - (مص م. ) سپردن، واگذاردن. ۸ - باقی گذاشتن، به جا گذاشتن.

جملاتی از کلمه ماندن

همان مهد زرین و پرده سرای ببرد و نماندند چیزی به جای
پیر طریقت گفت: «الهی من بقدر تو نادانم و سزای ترا ناتوانم، در بیچارگی خود سرگردانم، و روز بروز در زیانم چون منی چون بود؟ چنانم! و از نگرستن در تاریکی بفغانم، که خود بر هیچ چیز هست ماندنم ندانم! چشم بروزی دارم که تو مانی و من نمانم. چون من کیست؟ گر آن روز ببینم ور ببینم بجان فدا آنم.
چو از بازگشتن ندید ایچ رای بماندند خرگاه و خیمه به جای
نه یارای ماندن نه پای گریز دو چشمش چو سیل روان اشک ریز
تو ایمن چون شدی بر ماندن خویش؟ که داری باد در پس چاه در پیش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم