لک و پک

کلمه لک و پک در زبان فارسی به معنای مجموعه‌ای از وسایل و اسباب خانگی و همچنین به معنای آمد و رفت‌های پرشتاب و بی‌نظم است.

تعریف و معانی

اسباب و لوازم خانه: لک و پک به مجموعه‌ای از وسایل و ابزارهای خانگی اشاره دارد، مانند کاسه، کوزه، فرش و سایر وسایلی که در زندگی روزمره استفاده می‌شوند.

رفت و آمد با عجله و تکاپو: این اصطلاح می‌تواند به فعالیت‌های پرشتاب و بی‌نظم اشاره کند، به ویژه در زمان‌هایی که افراد در حال جابجایی یا انجام کارهای روزمره هستند.

هر چیز بزرگ و ناتراشیده: لک و پک همچنین می‌تواند به اشیاء و یا حتی افراد گنده و ناتراشیده اشاره داشته باشد.

کاربردها

در زندگی روزمره: این اصطلاح معمولاً در مکالمات روزمره به کار می‌رود، به ویژه در زمینه‌های مرتبط با خانه‌داری و مدیریت وسایل خانگی.

در ادبیات و شعر: می‌تواند به عنوان یک تصویر توصیفی برای بیان شلوغی و بی‌نظمی در زندگی یا محیط خانه به کار رود.

لغت نامه دهخدا

لک و پک. [ ل َ ک ُ پ َ ]( اِ مرکب، از اتباع ) از اتباع است و با فعل کردن و شدن صرف شود. تفسیر عبارتی که در عربی بضاعت مزجات گویند. ( برهان ). دار و ندار. || اسباب و ضروریات خانه از فرش و گستردنی و پوشیدنی و غیره که فی الجمله کهنه و مندرس شده باشد. ( برهان ):
آورد لک وپک ز برای من مسکین
با آنکه لکش داده ام از بهر بضاعت.امیرخسرو ( از جهانگیری ).که من مداحی و تمشیت لک و پک چند میکنم و صاحب لکی نشدم. ( نظام قاری ص 144 ). لک و پک بر هم زده، یعنی اثاث البیت را فروخته و نقد کرده. ( آنندراج ). || تکاپوی. آمد و شد باتعجیل. ( برهان ). تک و پوی بود و فریفتن مردم و آرایش خود از هر نوع به رعنائی. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ):
ای لک ار ناز خواهی و نعمت
گرد درگاه او کنی لک وپک.رودکی.عسجدی نام او تو نیز مبر
چه کنی خیره گرد او لک و پک.عسجدی.
لک و پک. [ ل ُ ک ُ پ ُ ] ( ص مرکب، از اتباع ) هر چیز گنده و ناتراشیده. ( برهان ):
ای شوربخت مدبر معلول شوم پی
وی ترش روی ناخوش مکروه لک و پک.پوربهای جامی.|| بی هنر. مقابل هنرمند. ( برهان ).

فرهنگ عمید

اسباب و ادوات خانه از کاسه، کوزه، و فرش.
= لک وپک کردن: [قدیمی] آمدوشد، تکاپو: ای لک ار ناز خواهی و نعمت / گرد درگاه او کنی لک وپک (رودکی: ۵۰۴ ).

فرهنگ فارسی

۱- ( اسم ) اسباب خانه از فرش و اثاثه و غیره: آورد لک و پک زبرای من مسکین با آنکه لکش داده ام از بهر بضاعت. ( امیرخسرو جها. لغ. ) ۲- بضاعت مزحات سرمای. قلیل. ۳- تکاپوی آمدو شد با تعجیل.
از اتباع است وبا فعل کردن و شدن صرف شود.، گنده و ناتراشیده: ای شور بخت مدبر معلول شوم پی. وی ترش روی ناخوش مکروه لک و پک. ( پوربهای جامی لغ. )

ویکی واژه

اسباب و اثاثیة خانه.
آمد و شد، تکاپو.
هر چیز گنده و ناتراشیده.

جملاتی از کلمه لک و پک

ای لک، ار ناز خواهی و نعمت گرد درگاه او کنی لک و پک
افشاندنی‌ست‌گرد تجرد هم از خیال قطع ره فنا به‌لک و پک نمی‌شود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم