لولوی

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به لولو. ۱- دارای لولو مرواریدی: جام. لولوی. ۲- لولو فروش. ۳- ( اسم ) شیوه ایست از خط: واین آلت ( قلم ) که یاد کرده آمد سه گونه نهاده اند: یکی محرف تمام و آن خط کز آن آید آنراالجینی خوانند یعنی خط زرین و سوم محرف تمام و مستوی و آن خط کز آن قلم آید آنرا لولوی خوانند یعنی مرواریدین. ۴- قسمی آبله مرواریدک.

جمله سازی با لولوی

💡 که: ای دلبر سرو بالای من! درخشنده لولوی لالای من

💡 گه از بیجاده مروارید می‌رفت گه از لولوی تر یاقوت می‌سفت

💡 شاهد باغ ز یک ریختن بارانی گوشها را همه پر لولوی رمانی کرد

💡 دست سوسن نقرۀ نا پخته دارد دست بند گوش گلبن لولوی ناسفته دارد گوشوار

💡 از آن قطره لولوی، لالا کند وز این صورتی سرو بالا کند

💡 دهن سبزه پر از لولوی شبنم گویی سبزه گرد لب یارست و درو درّ خوشاب