لبب

لغت نامه دهخدا

لبب. [ ل َ ب َ ] ( ع اِ ) سر سینه. ( منتهی الارب ). لبة. بر. ( مهذب الاسماء ). منحر. || حمایل جای از سینه. ( منتهی الارب ). موضع که بند بر آن نهند. ( منتخب اللغات ). || موضع القلادة من الصدر. ج، لباب و الباب. ( بحرالجواهر ). پیش بند پالان. ( منتهی الارب ). فروبند. ( حبیش ). بربند. ( مهذب الاسماء ). دوال زیر شکم اسب که یکسرش به سینه بسته باشد و یکسرش به تنگ. ( منتخب اللغات ). سینه بند. پیش بند. || رسن جوی که بر گردن گاو نهند. ( مهذب الاسماء ) || ریگ تنک. ج، اَلباب.( منتهی الارب ). || بسیاری از ریگ. ( منتخب اللغات ). || حال. ( منتخب اللغات ). منه قولهم فلان فی لبب رَخی؛ ای حالة واسعة. ( منتهی الارب ).
لبب. [ ل َ ب َ ] ( اِخ ) نام جایگاهی است. ( معجم البلدان ).

فرهنگ معین

(لَ بَ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - سرسینه. ۲ - دوال زیر شکم اسب که یک سرش به سینه بسته باشد و سر دیگرش به تنگ، بربند.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- سر سینه. ۲- دوال زیر شکم اسب که یک سرش بسینه بسته باشد و سر دیگرش به تنگ بربند.
نام جایگاهی است

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱۶(بار)

ویکی واژه

سرسینه.
دوال زیر شکم اسب که یک سرش به سینه بسته باشد و سر دیگرش به تنگ؛ بربند.

جمله سازی با لبب

تا گلی نو بشکفد هر ساعتی بر روی او کوی ازو حون‌گلبببتان و خانه زو چون‌کلسن است
ابوالفرج البَبَّغا (۹۲۷-۱۰۰۸) (نسب:ابوالفرج عبدالواحد بن نصر بن محمد نصیبی) شاعر و ادیب عرب در سدهٔ چهارم قمری بود. به مخزومی نیز شناخته می‌شود اما از بنی‌مخزوم نبود؛از برای شل‌دارش زبانش به الببَغاء شهرت یافت. سیف الدوله حمدانی را مدح کرده.
رکوردداران تعداد بازی بین بازیکنان استقلالببیشترین بازی بازیکنان استقلال در لیگ باشگاهی ایرانبیشترین بازی بازیکنان استقلال در رقابتهای آسیایی
افزون طلببانند کز اندوه زر و سیم بار غم عالم بدل شاد نهادند
راستی عشاق را سوز و نوای دیگرست گه ز چنگ عندلبب و گه ز چنگ رامتین
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
جنده یعنی چه؟
جنده یعنی چه؟
محنت یعنی چه؟
محنت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز