لابه

این کلمه در زبان فارسی به چندین معنا و مفهوم مختلف اشاره دارد که در اینجا توضیحات بیشتری درباره معانی آن می‌دهیم:

عجز و زاری: 

در این معنا، لابه به معنای ابراز نیاز و درخواست کمک یا رحمت از دیگران است. این نوع استفاده در مواقعی است که فرد در وضعیت دشواری قرار دارد و به نوعی از دیگران یاری می‌طلبد.

خواهش و التماس: 

این معنی به نوعی از درخواست اشاره دارد که در آن فرد به شدت نیازمند چیزی است و به شیوه‌ای احساسی و عاطفی از دیگران می‌خواهد که به او کمک کنند یا خواسته‌اش را برآورده کنند.

تملق و چاپلوسی: 

در این زمینه، لابه به معنای ابراز محبت یا تعریف و تمجید از دیگران به‌گونه‌ای است که ممکن است به نظر برسد که فرد در حال تلاش برای جلب توجه یا رضایت آن شخص است.

خودستایی و تکبر: 

این معنا به نوعی از ابراز خود و افتخار به دستاوردها یا ویژگی‌های شخصی اشاره دارد که ممکن است به نظر دیگران ناپسند یا متکبرانه بیاید.

لغت نامه دهخدا

( لابة ) لابة. [ ب َ ] ( ع اِ ) سنگلاخ سوخته. ( منتهی الارب ). سنگلاخ. ( مهذب الاسماء ). ج، لاب و لابات. قال الاصمعی: اللابة الارض التی البستها الحجارة السود و جمعها لابات ما بین الثلاث الی العشر فاذا کثرت فهی اللاب واللوب. ( معجم البلدان ). و فی الحدیث حرّم النبی ( ص ) مابین لابتی المدینة و هما حرّتان تکتنفانها. || شتران سیاه فراهم آمده. ( منتهی الارب )

فرهنگ معین

(بِ ) (اِ. ) ۱ - عجز، نیاز. ۲ - التماس، زاری. ۳ - خودستایی، تکبر.

فرهنگ فارسی

شارل دو ژنرال فرانسوی ( و. پاریس ۱۷۸۶ - ف. ۱۸۱۵ م. ). وی یکی از افسران ارتش ناپلئون بود و هنگام برگشت وی از جزیره الب دروازه شهر گرنوبل را - که خود فرمانده پادگان آنجا بود - بروی ناپلئون گشود و او را پیشواز و تجلیل کرد. لابه در جنگ واترلو بیاری ناپلئون جنگید و پس از شکست وی پنهان شد تا اینکه در دادگاه نظامی محکوم بمرگ گردید و شجاعانه به استقبال مرگ شتافت.
عجزونیاز، زاری، درخواست، فروتنی، چاپلوسی، لاوه
( اسم ) ۱- اظهار نیاز تضرع التماس یا به لابه زبان گشادن ( گشودن ). تضرع و التماس کردن: چو رستم چنین گفت ایرانیان بلابه گشادند یکسر زبان. ( شا. لغ. ) ۲- تملق چاپلوسی: هر که به لاب. دشمن فریفته شود... سزای او این است. یا به لابه دم جنباندن ( جنبانیدن ). تملق و چاپلوسی کردن: بسختی جان سبک میدارهان تا چون سبکساران بلابه پیش سگساران چو سگ را بجنبانی. ( خاقانی. سج. ۳ ) ۴۱۴- فریب خدعه مگر. یا به لابه گفتن. از روی فریب و مکر گفتن: بلابه گفت شبی میر مجلس تو شوم شدم برغبت خویشش کمین غلام و نشد. ( حافظ.۴ ) ۱۱۴- اضطراب قلق. ۵- قربان و صدقه: در آن نامه سوگندهای گران فریبنده چون لاب. مادران. ( نظامی لغ. )
سخنی نیازمندانه. اظهار اخلاص با نیاز تمام

جملاتی از کلمه لابه

یکی نامه بنوشت نزدیک شاه پر از لابه و پرسش و نیکخواه
می‌کندت لابه و دریوزه جان جان ببر آنجا که دلم برده‌ای
زآنک این فانی دلیل باقیست لابهٔ مستان دلیل ساقیست
بسیار لابه کردم و زاری و بیخودی آن ناخدای ترس در بسته وا نکرد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت