قبیح

قبیح به معنای زشت، ناپسند یا ناپذیرفتنی است و معمولاً برای توصیف رفتار، ظاهر یا اخلاقی به کار می‌رود که مخالف معیارهای زیبایی یا اخلاقی جامعه است. این کلمه بار معنایی منفی دارد و نشان‌دهنده چیزی است که از نظر عقلی، اخلاقی یا ظاهری ناپسند شمرده می‌شود.

از دیدگاه اجتماعی و اخلاقی، قبیح به اعمال و رفتارهایی گفته می‌شود که برخلاف هنجارها و ارزش‌های پذیرفته‌شده جامعه هستند. چنین رفتارهایی معمولاً مورد انتقاد یا تقبیح قرار می‌گیرند و نشان‌دهنده ضعف یا ناپسندی اخلاقی فرد است.

کلمه قبیح در ادبیات و گفتار برای تأکید بر ناپسندی و زشتی موضوع به کار می‌رود. استفاده از این واژه باعث برجسته شدن تفاوت میان آنچه ناپسند و آنچه پسندیده است می‌شود و نقش مهمی در توصیف اخلاق و رفتار انسان‌ها دارد.

لغت نامه دهخدا

قبیح. [ ق َ ] ( ع ص ) زشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج، قَباحی ̍. قِباح. || ( اِ ) کرانه استخوان بازو که نزدیک آرنج است. پیوندهای ساق و ران.( منتهی الارب ) ( آنندراج ). قباح. رجوع به قباح شود.

فرهنگ معین

(قَ ) [ ع. ] (ص. ) زشت. ج. قباح.

فرهنگ عمید

زشت، ناپسند.

فرهنگ فارسی

زشت، ناپسند، قباح جمع
( صفت ) ۱ - زشت رو ۲ - زشت ( کار ) ناپسند ۳ - آنکه مخالف امر بود.

ویکی واژه

زشت.
قباح.

جمله سازی با قبیح

«صدام حسین که همچون شاه مخلوع چهره قبیح غیراسلامی و انسانی خود را نشان داده و به هدم اسلام و حوزه مقدسه نجف کمر بسته و با مسلمانان مظلوم برای رضای کارتر، آن کند که مغول کرد و با علمای اسلام خصوصاً آیت‌الله آقای سید محمدباقر صدر، آن کند که رضاخان و محمدرضا پهلوی با علما و روحانیون و سایر طبقات کردند، باید بداند که با این اعمال ضداسلامی، گور خودش و رژیم تحمیلی غیرانسانی و غیرقانونی بعث را با دست خود می‌کند.
چو بزم وصل می صاف نیست گرچه بود به وصف کوثر و جنت هزار فعل قبیح
خدا قبیح کند روی دشمنان تو را عطا کند به محبان تو خصال حسن
فاطمه معصومه تا آخر عمر، هیچگاه ازدواج نکرد؛ اما از آنجا که آموزه‌های اسلام دعوت به ازدواج نموده و از ترک این سنت، نهی کرده‌است و آن را قبیح برمی‌شمرده، برای خودداری از ازدواج توسط فاطمه معصومه توجیه‌هایی شمرده شده‌است.
منعم از عشق جوانان مکن ای ناصح پیر بس قبیح است که پیری کهن از دین گذرد
اسماعیل بزاز، یا در اواخر عمر حاج اسماعیل بزاز، از جمله مشهورترین دلقک‌های دربار ناصرالدین شاه قاجار بود، که از اهالی شهر اصفهان محسوب می‌شد و در دربار شاه، به کار تقلید و مسخرگی و لودگی اشتغال داشت. از شوخی‌ها و اعمال قبیحی که وی، به منظور خنداندن شاه و درباریان انجام می‌داده، مطالب بسیاری در تاریخ قاجاریه ذکر شده‌است که نمونه‌هایی از آن را می‌توان در کتاب یادداشتهای روزانه اعتمادالسلطنه مشاهده نمود.
وعاظ و عرفای آن زمان از بیان الفاظ زننده یا هزل‌آمیز هیچ ابایی نداشتند. مثلاً مولوی، شمس تبریزی، و سنایی هر سه از ناسزای «غَرخواهر» در آثارشان استفاده کرده‌اند که در زمانهٔ خود امری مقبول و رایج بود. مولوی در غزل زیر از دیوان شمس، برای خوار کردن دشمنان از الفاظ و عبارات «قبیح» استفاده کرده‌است.