فِر

فر، روستایی واقع در بخش زالیان شهرستان شازند در استان مرکزی ایران است. این روستا در دهستان پل دوآب قرار دارد و طبق آمار سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۰۴۲ نفر بوده است. شهرستان شازند یکی از شهرستان‌های استان مرکزی ایران به شمار می‌آید. مرکز این شهرستان، شهر شازند است که در فاصله ۳۵ کیلومتری جنوب‌غربی اراک واقع شده است. این شهرستان با استان‌های همدان و لرستان هم‌مرز بوده و از آب‌وهوای کوهستانی برخوردار است. شازند به دلیل وجود جاذبه‌های گردشگری متنوعی مانند دریاچه شازند، قله مرتفع شهباز، لجور، آلاداغ، پل دو آب و دیگر مراکز، به عنوان قطب گردشگری استان مرکزی شناخته می‌شود. علاوه بر این، شهرستان شازند دارای صنایع مهمی از جمله پالایشگاه، پتروشیمی، نیروگاه برق و کارخانه رنگ‌سازی روناس است که همگی در مرز با شهرستان اراک قرار دارند.

لغت نامه دهخدا

فر. [ ف َ / ف َرر ] ( اِ ) شأن و شوکت و رفعت و شکوه. ( برهان )

فرهنگ معین

(فَ ) (اِ. ) پر.
(فَ رّ ) [ ع. ] ۱ - (مص ل. ) گریختن. ۲ - (اِ مص. ) گریز.
(فَ رْ یا رّ ) [ په. ] (اِ. ) ۱ - فروغی ایزدی که بر دل هر کس بتابد اورا بر دیگران برتری می دهد. ۲ - شکوه، جلال. ۳ - زیبایی، برازندگی.
(فِ ) [ فر. ] (اِ. ) ۱ - نوعی کوره یا اجاق در بسته برای پخت و پز. ۲ - نوعی ابزار فلزی گرم شونده برای چین و شکن دادن به موی سر. ۳ - ابزار مشابهی که در گل سازی برای شکل دادن به گل ها به کار می رود، اتوی گل سازی.

فرهنگ عمید

وسیله ای دربسته مانند اجاق یا تنور که بعضی از غذاها و شیرینی ها را درون آن می پزند.
۱. چین وشکن مو.
۲. (صفت ) دارای چین وشکن، مجعد: موهایش فر بود.
۱. فرار کردن، گریختن.
۲. گریز.
= فَرّه

فرهنگ فارسی

فر اسپا. غربی ترین جزیره از جزایر قناری ( خالدات ) در اقیانوس اطلس واقع در شمال غربی افریقا که ۶٠٠٠ تن جمعیت دارد.
( اسم ) آواز گرفتن اخلاط بینی.
چین و شکن موی را گویند

فرهنگ اسم ها

اسم: فر (دختر) (فارسی) (تلفظ: far) (فارسی: فَر) (انگلیسی: far)
معنی: شأن و شوکت و رفعت و شکوه

فرهنگستان زبان و ادب

[علوم و فنّاوری غذا] ← تنور

دانشنامه عمومی

فر (شازند). فر، روستایی از توابع بخش زالیان شهرستان شازند در استان مرکزی ایران است.
این روستا در دهستان پل دوآب قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۰۴۲ نفر ( ۲۹۶ خانوار ) بوده است.

ویکی واژه

موی فر، کسی که موی فر داشته‌ باشد. در دنیای باستان قومی مشخص به این صفت موصوف بودن و برخی اسامی نیز منتسب این قومند مانند فری، فرشته، فریدون.

جملاتی از کلمه فِر

هرونِی جِسْمِی وَکَلِیْمی رُوْحِی فِرْعَونی نَفسِی وَالْهَوَی هامانُ
ماتریالیسم دیالکتیکی، استفان کیپفِر، آیدین ترکمه (مترجم)، ناشر: فضا و دیالکتیک.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت فال ارمنی فال ارمنی فال راز فال راز