فسفس به معنی صدای خاصی است که از سینه فردی که دچار بیماری است، به ویژه در مواقعی که سرما خورده یا دچار درد سینه شده، شنیده میشود. این صدا معمولاً نشاندهندهٔ مشکلات تنفسی یا ناراحتیهای جسمی است. در زبان عامیانه، فسفس به حالتی اشاره دارد که فرد به آرامی و به تدریج کاری را انجام میدهد، بهخصوص وقتی که این کار به کندی و بدون انرژی پیش میرود. این وضعیت غالباً به حالتی خنگ و بیحالی تعبیر میشود که نشاندهندهٔ عدم فعالیت یا اشتیاق کافی برای انجام کارهاست. به طور کلی، این دو مفهوم به نوعی به کندی و ناتوانی در انجام فعالیتها اشاره دارند، چه از نظر جسمی و چه از نظر روحی. در واقع، میتوان گفت که فسفس و خسخس نهتنها صداهایی هستند که از بدن ناشی میشوند، بلکه نمادی از حالتی هستند که در آن فرد به دلیل مشکلات جسمی یا روحی، توانایی انجام کارهای روزمره را ندارد.
فس فس
لغت نامه دهخدا
|| ( اِ ) سخن آهسته. || ساس. || ( اِ صوت ) آواز آهسته. ( ناظم الاطباء ). نام آواز بینی گرفته از زکام و جز آن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی
ویکی واژه
مترادف خسخس؛ صدایی که از سینه ناخوش بویژه آنکه دچار عواض درد سینه یا سرماخوردگی باشد.
(عامیانه): به کُندی، آرام آرام کاری را انجام دادن، ترجیحاً خنگ.
جملاتی از کلمه فس فس
نفس فسرده زدم دولتش اگر خواهد ز جرم دیده موری نه آسمان سازد
رنگ نماند در لبش از نفس فسردگان باده هوا چو میخورد پا به رکاب میشود
بر صرع ستارگان دم صبح ماند نفس فسون گران را