فرانک

این اسم دخترانه دارای معانی و تاریخچه‌ی جالبی است که به شرح زیر می‌باشد:

معنی اسم

فرانک به معنای پروانه است. این نام به زیبایی و لطافت پروانه‌ها اشاره دارد و می‌تواند نمادی از آزادی و زیبایی باشد. همچنین، این واژه به حس شگفتی و جاذبه‌ای که در دنیای طبیعی وجود دارد، اشاره می‌کند و می‌تواند الهام‌بخش افرادی باشد که به دنبال کشف زیبایی‌های زندگی هستند.

تاریخچه در شاهنامه

در شاهنامه، فرانک نام مادر فریدون پادشاه کیانی است. داستان او نشان‌دهنده‌ی فداکاری و عشق مادرانه‌اش به فرزندش است. او از بیم ضحاک، فریدون را به مرغزاری برد و از نگهبان آن خواست تا او را با شیر گاو پُرمایون پرورش دهد. وی پس از سه سال، فریدون را به البرزکوه برد و به مردی پارسا سپرد تا او را بزرگ کند. او به مدت طولانی از پیروزی فریدون بر ضحاک بی‌خبر بود، اما وقتی از این پیروزی آگاه شد، به بخشیدن مال به نیازمندان و برپایی جشن و مهمانی پرداخت.

شخصیت تاریخی

همچنین، فرانک نام دختر دهقان برزین و زن بهرام گور نیز هست. این ارتباطات تاریخی و فرهنگی، نام فرانک را به عنوان یک نام با ارزش و معنادار در تاریخ ایران معرفی می‌کند.

لغت نامه دهخدا

فرانک. [ ف َ ن َ ] ( اِ ) پروانه. سیاه گوش. فرانه. فرانق. ( یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به فرانق شود.
فرانک. [ فْرا /ف ِ ] ( فرانسوی، اِ ) نام سکه ای است از ملک فرانسه. ( آنندراج از مسافرت نامه شاه ایران ). واحد پول در فرانسه، بلژیک و سویس. ( از فرهنگ آکسفورد ). مأخوذ از نام فرانکوروم رکس پادشاه فرانسویان است که برای نخستین بار سکه زد. ( از فرهنگ زبان امریکایی وبستر ).
فرانک. [ ف َ ن َ ] ( اِخ ) نام مادر فریدون است. ( برهان ). مادر فریدون فرخ بود که او را در بیشه مازندران پنهان کرده بود، چنانکه در تواریخ است. ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ):
فرانک بدش نام وفرخنده بود
به مهر فریدون دل آگنده بود.فردوسی.
فرانک. [ ف َ ن َ ] ( اِخ ) دختر دهقان برزین که زن بهرام گور بود. ( ولف ):
مهین دخت را نام ماه آفرید
فرانک دگر بد، دگر شنبلید.فردوسی.
فرانک. [ فْرا / ف ِ ] ( اِخ ) یک فرد قبیله ٔفرانکها که اصلاً از قبایل ژرمن بودند و امپراطوری فرانکی را به وجود آوردند و در حدود قرن نهم میلادی بر سراسر فرانسه، آلمان و ایتالیای امروز فرمانروایی داشتند. ( از فرهنگ وبستر ). || در یونان و کشورهای اسلامی این واژه به مردم اروپای غربی اطلاق میشود. ( از فرهنگ زبان امریکایی وبستر ). در زبان فارسی و متون متأخر آن «فرانک »به صورت «فرنگ » و «فرنگستان » عنوان ممالک اروپای غربی است نه عنوان مردم آن. مردم اروپا را ایرانیان فرنگی میگویند. رجوع به فرنگ، فرنگستان و فرنگی شود.

فرهنگ معین

(فِ ) [ فر. ] (اِ. ) واحد پول کشورهای فرانسه، سوئیس، بلژیک.

فرهنگ فارسی

نام دختر برزین و زن بهرام گور.
واحدپول فرانسه وسویس که درحدود۱۸ریال است
( صفت ) یک تن از قبیله فرانکها.
نام مادر فریدون است. مادر فریدون فرخ بود که او را در بیشه مازندران پنهان کرده بود چنانچه در تواریخ است.

فرهنگ اسم ها

اسم: فرانک (دختر) (فارسی) (پرنده، تاریخی و کهن) (تلفظ: farānak) (فارسی: فرانک) (انگلیسی: faranak)
معنی: پروانه، جانوری به نام سیاه گوش، ( = فرانگ )، به معنی پروانه، ( اَعلام ) ) نام دختر برزین و زن بهرام گور، ) ( در شاهنامه ) نام مادر فریدون پادشاه کیانی در داستان های ملی، نام مادر فریدون در داستان های ملی، نام مادر فریدون پادشاه کیانی

دانشنامه آزاد فارسی

فَرانَک
در شاهنامۀ فردوسی، زن آبتین (در اصل آتبین) و مادر فریدون. از بیم ضَحّاک، فریدون را به مرغزاری برد و از نگهبان آن خواست او را با شیر گاو پُرمایون بپرورد. فرانک پس از سه سال فریدون را به البرزکوه برد و به مردی پارسا سپرد تا او را بپرورد. فرانک دیرزمانی از پیروزی فریدون بر ضحاک بی خبر بود، اما چون که از این پیروزی آگاه شد به بخشیدن مال به نیازمندان و برپاکردن جشن و مهمانی پرداخت. در بُندَهِش فرانک دختری از تورانیان است و فَرّ کیانی از یک نی که در دریاچه ای رسته بود به گاوی سحرآمیز که پدر فرانک پدید آورده بود حلول می کند و به وسیلۀ شیر آن نخست به فرانک و سپس به فریدون می رسد. در داتِستان دینیک آمده است که فرانک از پدر گریخت و به کِیقُباد پناه آورد و فریدون از آن دو متولد شد.

جملاتی از کلمه فرانک

بمهمانی او فرانک شتافت پی گور خود تیز و با تک شتافت
بدانست عاس یل اندر زمان که هست او فرانک مه گلرخان