لغت نامه دهخدا فراغت دادن. [ ف َ غ َ دَ] ( مص مرکب ) بی نیاز کردن و فارغ ساختن: فروغ روی شیرین در دماغش فراغت داده از شمع و چراغش.نظامی.رجوع به فراغت شود.
فرهنگ معین ( ~. دَ ) [ ع - فا. ] (مص م. ) ۱ - آرام کردن، آسایش دادن. ۲ - فرصت دادن. ۳ - بی نیاز کردن.
جمله سازی با فراغت دادن خسروان را همه اسباب فراغت دادند وز همه خسرو بیچاره فراغت دارد عقل و عصمت که مرا تاج فراغت دادند بر سر منصب دیوان شدنم نگذارند