فایز

لغت نامه دهخدا

فایز. [ ی ِ ] ( ع ص ) فائز. رستگار. غالب و چیره. ( یادداشت بخط مؤلف ). فائز. رجوع به فائز شود.

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع. فائز ] ۱ - (اِفا. ) رهایی یابنده، رستگار شونده. ۲ - (ص. ) رستگار، پیروز.

فرهنگ عمید

۱. رهایی یابنده.
۲. رستگار.
۳. پیروز.
۴. فایل.

فرهنگ فارسی

محمد علی از کنتران دشستان و شاعر دو بیتی سرای ( ف. ۱۳۲٠ ه ق. ). وی بازویی قوی و بیانی گیرا داشت و در ۷٠ سالگی در گذشته. دیوان او شامل دو بیتی های دلکش در دست است.
فایز، رهائی یابنده، رستگارشونده، پیروزی یابنده، پیروز، رستگار
( اسم ) ۱ - رستگار شونده رستگار ۲ - پیروزی یابنده پیروز غالب فاتح.

فرهنگ اسم ها

اسم: فایز (پسر) (عربی)
معنی: نایل، رستگار

ویکی واژه

فائز
رهایی یابنده، رستگار شونده.
رستگار، پیروز.

جمله سازی با فایز

💡 بورلا به دلیل علاقه به حیوانات و پزشکی به فایزر ملحق شد و شرکت را در جهت نوآوری و برندینگ توسعه داد.

💡 حق اختراع فایزر در مورد آتورواستاتین در نوامبر ۲۰۱۱ منقضی شد.

💡 کنون که هست فایز زنده ز آنست دو چشم و دل به راه انتظار است

💡 بنه بر جان فایز منت از لطف سر از من سینه از من خنجر از تو

💡 خمیده قامتت فایز سبب چیست؟ «نظر بر زلف کج دارم شب و روز»

💡 خلیل آسا رود فایز در آتش تو قل یا نار کونی برد کن زود

اسرار کردن یعنی چه؟
اسرار کردن یعنی چه؟
ضامن یعنی چه؟
ضامن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز