فرهنگ معین
(غَ یِ ) [ ع. غنائم ] (اِ. ) جِ غنیمت.
(غَ یِ ) [ ع. غنائم ] (اِ. ) جِ غنیمت.
= غنیمت
جمع غنیمت
( اسم ) جمع غنیمت مالهایی که بی دست رنج نصیب گردد.
غنایم (استان اسیوط). غنایم ( به عربی: الغنایم ) نام شهر و شهرستانی در استان اسیوط مصر است و در نزدیکی شهر ابو تیج واقع شده است.
غنائم
جِ غنیمت.
💡 صدر دنیا بوالغنایم کز سعادتهای چرخ سوی درگاهش غنیمتهای فتح است و ظفر
💡 بوالغنایم مرزبان کز خدمتش هر مرزبان بر فلک دارد کشیده رایت عز و جلال
💡 بی نیازی بیدل آخر احتیاج آمد به عرض محرم راز غنایم کرد آثار طمع
💡 غنایمی که اتر کیته به دست آورده بود، برخلاف گذشتگان خود در آهیتک قرار نداد بلکه در معبد ایزد اینشوشینک واقع در شوش قرار داد. حفاران فرانسوی هنگام حفر، دو گرز در آنجا یافتند که اتر کیته آنها را وقف معبد کرده بود و بر یکی از آنها خود را شاه انزان و شوش مینامد.
💡 ابوبکر پس از رسیدن به خلافت، سپاه اسامه را تجهیز کرد. اسامه با این لشکر طی 20 روز به شام رفت و بعد از به چنگ آوردن غنایمی طی 15 روز به مدینه بازگشت. همچنین در این هجوم قاتل پدرش نیز کشته شد و در این لشکرکشی یک نفر هم از مسلمانان کشته نشد.
💡 گفتم میان فقر و غنایم وزین قبل خنثاست بختمنکه نه ماده است و نه نرا