غلیل

لغت نامه دهخدا

غلیل. [ غ ُ ] ( اِ ) گلوله کمان گروهه. ( ناظم الاطباء ).
غلیل. [ غ َ ] ( ع اِمص ) تشنگی، یا سوزش آن. سوزش شکم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). عطش، یا شدت عطش و یا حرارت آن. ( از اقرب الموارد ). سوزش درون. || ( اِ ) کینه و دشمنی. || خسته ٔخرما با سپست کوفته بجهت ستور. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). هسته خرما که با سپست مخلوط کنند برای شتر. ( از اقرب الموارد ). || سوزش دوستی و گرمی اندوه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). حرارت دوستی و اندوه. ( از اقرب الموارد ). || جای روییدن طلح و سلم و یا وادیی پست. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). یکی غلاّن. ( اقرب الموارد ). رجوع به غلاّن شود. || ( ص ) تشنه. ( غیاث اللغات ) ( دهار ) ( منتهی الارب ). سوخته تشنگی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). عطشان. ( اقرب الموارد ). مغلول:
یا مگر فرعونی و کوثر چونیل
بر تو خون گشته ست و ناخوش ای غلیل.مولوی ( مثنوی ).

فرهنگ معین

(غُ ) (اِ. ) گلولة کمان گروهه.
(غَ ) [ ع. ] (اِمص. ) ۱ - تشنگی شدید. ۲ - سوزش درون. ۳ - دشمنی، حقه.

فرهنگ عمید

۱. آن که تشنگی شدید دارد، تشنه.
۲. (اسم ) [مجاز] سوزش عشق یا اندوه: غیر فصل و وصل پی بُر از دلیل / لیک پی بردن بننشاند غلیل (مولوی۱: ۷۰۹ ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) گلوله کمان گروهه.

دانشنامه عمومی

غلیل ( به لاتین: Ghalil ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولسوالی خواهان واقع شده است.

ویکی واژه

تشنگی شدید.
سوزش درون.
دشمنی، حقه.
گلولة کمان گروهه.

جمله سازی با غلیل

در سر سرکشان، ز فتنه ی هوا؛ در دل پردلان، ز کینه غلیل
غیر فصل و وصل پی بر از دلیل لیک پی بردن بننشاند غلیل