غَرواش، که در برخی منابع با تلفظهای «غُرْ» یا «غَرْ» نیز آمده است، نام گیاهی ویژه و ابزاری کاربردی در صنایع دستی سنتی ایران بوده است. این گیاه، پس از پردازش، به صورت لیف در اختیار جولاهگان و کفّاشان قرار میگرفته و از آن برای ساخت نوعی ابزار شبیه به جاروب استفاده میشده است. جولاهگان با بستن این گیاه به صورت دستهای متراکم، از آن برای پاشیدن آب، آهار و حتی شوربا بر روی پارچههایی که در حال بافتن بودند، استفاده میکردند. این عمل به منظور آمادهسازی و پرداخت نهایی بافت صورت میگرفت. همچنین کفشدوزان نیز از این لیف در فرآیند تولید خود بهره میبردند. این واژه در فرهنگهای معتبر تاریخی مانند برهان قاطع، فرهنگ رشیدی و فرهنگ نظام ثبت شده و با نامهای دیگری همچون غورواش، غرواشه، غرواس، سَمَر و سَمَه نیز شناخته میشده است. جالب آن که این گیاه از گونهای خاص به نام سِبْط تهیه میگردیده که خود گواهی بر دقت و شناخت دقیق مواد اولیه در صنایع کهن ایران است.
غرواش
لغت نامه دهخدا
جولاهه کار مانده گوئی
غرواش نهاده بر تغاره.سوزنی ( از فرهنگ رشیدی ) ( از جهانگیری ).ای چو غرواش سبلتت کفک فشان
چون شانه شوی دست خوش دست خوشان
سربسته اگر به آهنی ( ؟ ) سفج نشان
چون سفج شوی کفته شکم پوده میان.سوزنی.|| زنجبیل شامی. ( برهان قاطع ). رجوع به غرواشه شود.
غرواش. [ غ َ رَ ] ( اِ ) خراش و زخمی که از خراش به هم رسیده باشد. غراش. رجوع به غراش شود. || قهر و خشم و غضب. خراش. ( برهان قاطع ). رجوع به غراش شود. || ( ص ) غم آلود. ( برهان قاطع ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
ویکی واژه
زنجبیل شامی.
جمله سازی با غرواش
من زنم بیشتر ز بیم پشه کون پیلان به ریش غرواشه
چو غرواشه ریشی به سرخی و چندان که صد لیف از ده یکش بست بتوان